س 1: زیارت ائمه (ع) برای وسیله قرار دادن است. مگر خدا از رگ گردن نزدیکتر نیست، چرا باید وسیله قرار دهیم؟
جواب: قبلاً در این خصوص مباحث بسیاری درج شده است که اگر در قسمت جستجو که در سمت چپ بالای صفحه اصلی قرار گرفته است، کلماتی چون «توسل» یا «شفاعت» را درج نمایید، به آنها دسترسی خواهید یافت. اما در این نوشتار نیز به صورت اختصار بیان می گردد که در این عالمی که خداوند خلق کرده و همه در محضر او هستند و هیچ چیزی از او به هیچ کسی یا چیزی نزدیکتر نیست، هیچ امری نیز بدون واسطه و وسیله انجام نمی پذیرد. لذا نه تنها وحی نیز به وسیله نازل می گردد، بلکه یک جرعه آب را نیز نمیتوان بدون وسیله نوشید. من و شما نیز نمیتوانیم بدون وسیله با یک دیگر ارتباطی برقرار کنیم و هیچ علمی و هیچ فیضی و هیچ نعمتی نیز بدون وسایل متفاوت حاصل نمی گردد. لذا خداوند متعال که از رگ گردن نزدیکتر است، خود فرمود:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ (المائده - 35) - یعنی ای مؤمنین تقوای الهی پیشه کنید و برای تقرب به او در جستجوی وسیله باشید.
لذا خداوند متعال در همین آیه به بشر آموزش و تعلیم میدهد که هیچ امری بدون وسیله محقق نمیگردد. پس، تقرب به خداوند نیز وسیله میخواهد. دقت فرمایید که نماز، تلاوت قرآن کریم، روزه، جهاد، صدقه، صلهارحام و ... نیز همه وسیله هستند. چنان چه تحصیل، اشتغال، تلاش و ... وسیله هستند. پس اگر کسی اساساً با وسیله (توسل) مخالفت دارد، نباید فقط رجوع به ائمه را مورد انتقاد یا سؤال قرار دهد، بلکه باید نماز هم نخواند، قرآن هم نخواند، حتی مطالعه هم ننماید و اساساً هیچ کاری نکند.
انسان به صورت مدام به دنبال وسیله (توسل) برای رسیدن به هدف و محبوب خود است و خداوند فرمود که او را هدف قرار دهید و برای تقرب به او (کمال) به دنبال وسیله باشید.
س 2: چرا در جامعه، آمار هم جنس بازی و استمنا این قدر بالا رفته است؟ آیا با مسائل خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ربطی دارد؟ چرا در مناطق محروم و روستایی این انحراف بیشتر است؟
جواب: بعید است که آماری از «استمناء» در اختیار باشد، اما به طور کلی همانطور که اشاره نمودید، آمار مفاسد و انحرافات جنسی افزایش یافته است.
بدون شک همهی شاخصهای آموزشی، تربیتی، فرهنگی، اقتصادی (رفاهی) و ... در ساختار شخص و جامعه، در رشد مثبت یا منفی ناهنجاریهای رفتاری و اخلاقی تأثیر مستقیم دارد. وقتی والدین در تربیت اولاد دقت و مهارت نداشته باشند و یا هر یک به دنبال کار خود باشند و یا خدایی ناکرده آنها نیز برخوردار از ضعف تقیدات دینی و عقلی و انحرافات فراوان باشند – وقتی مسئولین فرهنگی دقت کافی به شرایط نداشته باشند، وقتی همه فیلمها و سریالهای ایرانی فرهنگ فمینیستی را ترویج نماید، وقتی در همهی سریالها «پدر» یک عنصر منفی معرفی میشود، وقتی شرایط اقتصادی برای ازدواج مناسب نیست، وقتی شبکههای ماهوارهای و اینترنتی در اخیتار همگان قرار میگیرد، اما ما برنامهای جهت تغذیهی مثبت مخاطبین و به ویژه نسل جوان نداریم و ...، فساد نیز گسترش مییابد.
اما راجع به روستاها، دلیلی نیست که از شهرها بیشتر باشد، اما در هر حال آنها نیز مبتلاء هستند و یکی از عوامل و علل آن روحی و روانی است. چرا که گمان میکنند در شهرها چه میکنند و آنها میخواهند عقب نیافتند. چنان چه شما یکی از این آرایشهای خیابانی ما را در اروپا یا آمریکا نمیبینید و یک خودرو نخواهید داید که صدای موزیکش بلند باشد (حتماً متوقف میگردد). اما اینها گمان میکنند که در غرب چه خبر است و میخواهند عقب نیافتند. در واقع نوعی عقدهگشایی میکنند.
س
س 3: ما مسلمانیم، اما بر اساس آیهی «لا اکراه فیالدین» با گشت ارشاد مخالفیم، هدایت زوری نیست. نظر شما چیست؟
جواب: دقت فرمایید که شاید ما نیز با برخی از روش های گشت ارشاد و ... مخالف باشیم، اما نه به جهت مخالفت با «نهی از منکر» یا به دلیل آیه «لا اکراه فی الدین» چرا که معنای آیه اصلاً این نیست که همگان آزاد هستند که هر کاری خواستند بکنند، اگر آزادی بود، نه برای دنیا احکام و حکومتی فرض میشد و نه برای آخرت سؤال و جواب و بهشت و جهنمی. حتی برای یک منکر ساده مثل رد شدن از چراغ قرمز، آزادی مطلق وجود ندارد و بازدارندگی و جریمههای سبک و سنگین و ... وجود دارد و مگر یک جامعه میتواند بدون عوامل بازدارندهی ارشادی و قهری سالم مانده و رشد نماید؟ پس اصلاً اجازه ندهید که دیگران از آیهی فوق این چنین سوء استفاده کنند که اساساً غیر عقلانی است. حتی اگر دین کسی «فراماسون» و شیطان پرستی هم باشد، از چارچوبهایی برخوردار است که حتماً باید رعایت کند. لذا همان طور که «امر به معروف» در کنار «نهی از منکر» قرار گرفته و هر دو به واسطهی «امر» و «نهی» جنبه حکومتی و قهریه یا اجرایی دارد، آموزش و تبلیغ و ارشاد نیز باید در کنار نیروی آمرانه و بازدارنده باشد، و گرنه جامعه [هر جامعهای که باشد] ظرف یک ساعت متلاشی میگردد. یک جامعهی فوتبال را پس از آموزش و دروه و تربیت و مربیگری و ...، نمیتوان بر اساس این تعبیر غلط از «لا اکراه» اداره کرد تا هر کس هر کاری دلش خواست بکند و حتماً «زور» حتی در سطح بینالمللی (فیفا) دارد، پس چگونه انتظار دارند که یک مملکت اینگونه اداره شود؟
دقت شود که هدایت زوری نیست، اما کسی حق ندارد که به زور دیگران را منحرف نماید. و بروز ناهنجاریهای اخلاقی و رفتاری در سطح جامعه (و نه فقط در خلوت شخصی)، و به فساد کشیدن جامعه، یک انحراف زوری است که به دیگران تحمیل میگردد و باید با آن مقابله نمود. لذا هدف از نیروهای بازدارنده الزاماً هدایت مجرم نیست. بلکه جلوگیری از تحمیل انحراف به دیگران است.
س 4: چرا در قرآن اینقدر درباره حضرت موسی (ع) سخن گفته شده است؟
جواب: چراها و حکمتهای کلام الهی محدود و قابل احصاء نیست که بگوییم علت این است و غیر از آن نیست. شاید یکی از حکمتها شباهت رفتاری اکثریت مردمان در نسلهای متفاوت به قوم حضرت موسی (ع) باشد. از فرعون درون و برون گرفته، تا دیدن معجزات پیاپی در زندگی و باور نکردن، تا حرص دنیا، ایرادهای بنیاسرائیلی، خیانت، ادعای نزدیکترین بودن به خدا، ادعای برترین بودن در دنیا، سخنچینی، جاسوسی و در نهایت سرعت در انحراف به رغم دیدن و درک حقایق و گرایش به مادیگری و گوساله پرستی که عارضهی اغلب مردمان میباشد. لذا قرآن کریم به همهی این حالات، علل و نتایج آن در قالب ذکر تاریخ یک قوم اشاره نموده است تا درس و عبرت و راهنمای همگان باشد. شاید از علل و حکمتهای دیگر این باشد که شر قوم یهود هیچگاه از سر مسلمانان و سایر ابنای بشر کوتاه نشد، چنان چه امروزه نیز همهی جهان از صهیونیسم آسیب میبیند. این آیات معرف آنها و انحرافاتشان [دشمن شناسی] است.
س 5: آیا امام زمان (عج) فرزند و همسر دارند و خود را به آنان معرفی کرده است؟ اگر ازدواج ننموده، احادیث پیامبر (ص) در این زمینه چه میشود؟
جواب: اگر چه هیچ سند معتبری در اختیار نیست که همسر ایشان چه کسی بوده و یا چه کسانی فرزندان ایشان هستند، اما در عین حال هیچ منعی ندارد که ازدواج کرده باشند و دارای همسر و فرزند نیز باشند و خود را به آنان معرفی بنمایند. برخی نیز بر این باورند که به احتمال قوی ایشان در زمان غیبت صغری همسری داشتهاند. اما طول عمر وی و یا فرزندان وی نیز مانند دیگران بوده است. لذا دقت شود که یک بار ازدواج نیز برای تحقق کلیهی احادیث مربوطه در این زمینه کافیست و ضرورتی ندارد که انسان همیشه دارای همسر و فرزند باشد.
س 6: آیا قبوری که به ائمه (ع) تعلق یافته را خود یا خانوادهی آنها خریداری کردند؟ آیا با این هزینهها موافقند ...؟
جواب قبر حضرت علی (ع) در یک نقطهای از زمین نجف بود که شتر حامل جنازه در آن نشست و قطعاً اگر مالکی داشت، توسط امام حسن و امام حسین (ع) خریداری شده است. بدون شک امامان بیش از ما و همگان احکام را شناخته و رعایت میکردند. امام حسین (ع) حتی وقت ورود به کربلا، حضرت ابوالفضل را مأمور کرد تا تحقیق کند اگر قطعاتی از این صحرا مالکی دارد، خریداری نماید. چهار امام در بقیع دفن هستند که آنجا قبرستان عمومی مسلمین بود. برخی را هم حکومت تعیین کرد. مثل امام رضا (ع) که توسط مأمون به باغی فرستاده شد تا در انجا دفن گردد. پس شک و شبههای در مالکیت قبور باقی نمیماند. اما تکریم آن قبور پس از مدتها و اختفا صورت گرفت. قبر حضرت علی پس از حدود 100 پس از شهادت شناخته شد، قبر حضرت فاطمه (ع)، اگر چه همه میدانند در خانه و نزد پدر است، اما هیچ گاه به صورت قطعی معلوم نشد، قبور بقیع بارها و بارها ویران شد. اولین قبه بر کربلا، در زمان مختار گذاشته شد و ...، اینها همه نشان میدهد که نه تنها یک نوع تکریم، بلکه نوعی مبارزه در بزرگداشت شعایر بوده است. و پولش را هم مؤمنین و علاقمندان از جیب مبارک وقف کردهاند و کسی نمیتواند به آنها اعتراض کند که چرا اینجا هزینه کردهاید و جای دیگر نکردهاید؟ نگرانی دشمن نیز از همین حفظ شعایر و بزرگداشتهاست که موجب زنده ماندن یاد و راه آنان میگردد. حرم حضرت امام خمینی (ره) نیز که اشاره نمودید، در واقع یک مسجد بزرگ برای تجمعات بزرگ است، وگرنه قبر و ضریح آن بسیار ساده است.
س7: اگر انبیاء الهی انسانهای کامل بودهاند، پس چرا خداوند ایشان را امتحان میکرد؟
جواب: برای روشنتر شدن موضوع باید ابتدا به مفاهیم دو واژهی «کمال» و «امتحان» توجه نماییم.
کمال حد یقف (توقف) ندارد. کمال که به حدی محدود و متوقف گردد، به جز نقص چیزی نیست. به عنوان مثال کسی نمیتواند معین کند و بگوید که سقف و حد کمال زیبایی، علم، قدرت، جود، حیات و ... چقدر است؟ خداوند هستی محض (کمال مطلق) است و حرکت به سوی اوست و او نیز محدود نیست که بگوییم کسی رسید و یا سقفی برای تقرب به خود تعیین ننموده که بگوییم کسی به آخرش رسید. لذا کمال همیشه و همیشه ادامه دارد. چون خدا محدود نیست. به همین خاطر حتی انبیای الهی که انسان کامل هستند، در یک سطح نیستند و طبق فرمودهی خدا در قرآن کریم، برخی از آنها نسبت به برخی دیگر فضیلت «برتری» دارند.
اما «امتحان» یعنی چگونگی گذران یک مرحله، جهت ورود به مرحلهی بعد. لذا انسان تا در دار دنیاست و با اختیار و اراده در به فعلیت رساندن قوهها و استعدادهای خود تلاش میکند، امتحان هست. یعنی آن چه برایش پیش میآید، با هر چه مواجه میگردد، هر تفکر، عمل و گفتار او امتخان است. یعنی باید از آن مرحله با موفقیت عبور کند تا به مرحلهی بالاتر برسد.
پس از مرگ نیز هم اختیار و اراده هست و هم تداوم رشد و کمال [چرا که چنان چه بیان شد، سیر الی الله حد یقف ندارد]، اما چون همه چیز مشهود است، انسان بر سر دو راهیها قرار نمیگیرد تا امتحان شود و ارادهی او جز به ارادهی الهی تعلق نمیگیرد. هر چه اختیار میکند، همان است که خدا اختیار نموده است.
س 8: پیامبران و امامان چگونه بیماران را شفا میدادند؟ با معالجه و دارو یا با دعا؟
جواب: شفا دهنده خداوند متعال است (هو الشافی)، اما خداوند متعال و حکیم نیز هیچ امری را خارج از مجرایش که خود نهاده است، محقق نمیگرداند. در قصص تاریخی آمده است که حضرت موسی (ع) بیمار شد و در بستر افتاد و گفت: اگر خدا بخواهد شفایم میدهد و اگر او نخواهد هیچ کس نمیتواند شفا دهد. این سخن درست است، اما پیغام آمد: یا موسی! به عزت و جلالم سوگند تا طبیب نیاوری شفایت نمیدهم.
لذا در تاریخ پیامبران و امامان میخوانیم که از هر دو روش استفاده میکردند. یعنی گاه دستی میکشیدند (چون عیسای مسیح ع) و گاه دارویی میدادند، اما همهی این رفتارها با توکل، توسل و دعا و خواست از خداوند متعال همراه بود.
البته علم امروز نیز ثابت کرده است که بازیافت بهبودی بیمار، مستلزم مصرف دارو نیست. بلکه قدرتهای روحی و روانی تأثیر به سزایی [حتی گاه قویتر از دارو] دارند. مضاف بر این که چون علم ما محدود است، گمان میکنیم که عامل یا عوامل بیرونی، الزاماً داروهای گیاهی یا شیمایی هستند، لذا باور نمی کنیم که اثر دست کشیدن [دستی الهی] میتواند شفا بخش باشد. اما تجربیات عینی مکرر این قدرت را ثابت کرده است، چه رسد به آن که ارادهی الهی برای نشان دادن معجزه و هدایت به آن دست یا دعا تعلق بگیرد.
س9: این که میگویند شیطان از فرشتگان مقرب الهی بوده صحت دارد یا خیر؟
جواب: به طور قطع منظور سؤال از «شیطان»، ابلیس است. چرا که «شیطان» یک اسم و معنای کلی است که به هر منحرف و منحرف کنندهای اطلاق میگردد و به همین دلیل قرآن کریم از «شیاطین جن و انس» سخن میگوید. یعنی حتی انسانهای بسیاری نیز شیطان هستند. اما ابلیس از فرشتگان الهی نبود. چرا که خداوند خالق در قرآن تصریح نموده است که او از گروه جنیان میباشد:
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ کانَ مِنَ الْجِن ...» (الکهف – 50)
ترجمه: و چون به فرشتگان گفتیم: آدم را سجده کنید همه سجده کردند مگر ابلیس که از جنیان بود ... .
پس ابلیس به هیچ و جه از ملائک نبود، بلکه از گروه جنیان بود، اما به سبب عبادات بسیار در صف ملائک جای گرفته بود، لذا خطاب و امر به ملائک او را نیز شامل میگردید.
س10. خواندن قرآن چه فایدهای دارد و آیا میتوان با تلاوت به اهداف مالی نیز رسید؟
جواب: خوشبختی دنیوی و اخروی انسان مستلزم تکامل اوست و انسانی خوشبخت است که بداند از کجا آمده، در کجا هست و به کجا میرود و برای سلام رفتن و به تکامل رسیدن چه باید بکند؟ برای تحقق این منظور، نظریهپردازان تعاریف مختلفی دادهاند و قانونگذاران نیز قوانین متفاوتی وضع نمودهاند. اما خالق جهان خود آن چه انسان باید بداند را بیان و او را هدایت نموده است. لذا قرآن کتاب زندگی است. شامل جهانیبینی، تبیین اول و آخر و نقشهی راه است. قرآن کریم، کتاب فلسفه، اخلاق، عرفان، هستیشناسی، حقوق ... و آن چه انسان باید برای سعادت بداند و عمل کند میباشد. لذا اگر کسی به همراه تلاوت قرآن، فکر کند و سپس با ایمان عمل کند، البته در امور دنیوی نیز سعادتمند خواهد بود. اما اگر گمان می کند که مثلاً اگر روزی ده یا صد آیه خواند، از آسمان برای او پول میبارد، نگاهی سطحی و ابزاری و خفیف به قرآن کریم است. قرآن، رازق را معرفی نموده تا گمان ننماییم که دیگران یا ترفندهای نفس و ... میتوانند رازق ما باشند و راههای کسب فیض و رزق بیشتر را نیز نشان داده است. اما در کنار علم و آگاهی، ایمان و عمل لازم است.
س11. بر اساس کدام منبع آیت الله العظمی خامنهای را نایب امام زمان (عج) می خوانند؟
جواب:بر اساس فقه اسلام (تشیع) که مبتنی بر اوامر الهی در قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) است، هر کجا دسترسی به شخص امام معصوم (ع) ممکن نشد، باید به فقها و مراجع رجوع کرد و چنین نیست که مردم به هنگام عدم امکان دسترسی رها شده باشند و هر کس سر خود کاری کند. لذا با استناد به حکم عقل و منابع حدیثی بسیار که از جمله فرمایش حضرت مهدی (عج) در حدیث «و اما الحوادث الواقعه» و نیز روایات رسیده از ائمه (ع) به ویژه امام باقر و امام صادق علیهمااسلام مبنی بر «و اما من کان من الفقها ... فللعوام ان یقلدوه»، کلیه فقها و مراجع نواب عام امام زمان (ع) هستند و مقام معظم رهبری نیز نه تنها یکی از همین فقها و مراجع و مجتهدین است، بلکه به نمایندگی از جانب کلیهی مراجع عظام، رهبری نظام اسلامی یا «ولایت فقیه» را نیز بر عهده دارند.
س12: میگویند: چرا برای نام پیامبر یک صلوات میفرستیم و برای امام خمینی (ره) سه صلوات و ...
... (بقیه سؤال) و چرا وقتی نام مقام معظم رهبری میآید صلوات میفرستیم، ولی وقتی نام ائمه (ع) میآید صلوات نمیفرستیم؟ لطفاً به گونهای پاسخ دهید که مفهوم و قابل استفاده باشد.
جواب: قبل از هر چیز دقت فرمایید که صلوات یک ذکر است. در قرآن کریم در آیهای میفرماید که خداوند و ملائک صلوات میفرستد و در آیه دیگر میفرماید که خداوند و ملائک برای شما صلوات میفرستند. البته منظور نیست که الفاظ ما را در صلوات به کار میبرند، بلکه صلوات فضل و برکتی از جانب حق تعالی است که طبق آیه قرآن به وسیلهی ان انسان را نجات داده و رشد میدهد. اما این صلواتی که مصطلح بین ما است، فقط ذکر است و دعا. صلوات برای هر کس و هر چندبار هم که فرستاده شود، صلوات بر محمد و آل محمد است. هیچ موقع نمیکوییم: اللهم صل علی خمینی یا صل علی خامنهای، اگر چه بگوییم هم درست است و مستجاب. لذا اگر برای سایر ائمه صلوات نمیفرستیم، از کم لطفی و کم توجهی خودمان است. خوب است که نام هر کدام که آمد صلوات بفرستیم. ولی این که چرا برای نام امام سه بار یا ...، اینها دیگر به شعایر بر میگردد. یعنی جامعه میخواهد بزرگداشت یک شخص در نزد خود را، به ویژه وقتی همه استکبار با او و طرفدارانش مخالف است را به رخ بکشد. در واقع یک نوع تبلیغ است و خوب هم هست. همینهایی که اعتراض میکنند، اگر اعتقادی به صلوات داشته باشند، برای دل درد خود یا مادرشان نذر هزاران صلوات میکنند، اما نوبت به شعایر اسلامی و انقلابی که میرسد، به سه صلوات هم بخل دارند.
س13: چند حدیث مستند در مورد ولایت فقیه ذکر کنید.
جواب: هر چه در آیات قرآن کریم، احادیث و دلایل عقلی بر ضرورت «ولایتپذیری» - «اطاعت از اوامر و احکام الهی» - «جامعیت و استمرار اسلام در همهی زمانها، مکانها و عرصهها» وجود دارد، در مورد ولایت فقیه نیز صادق است. ولایت فقیه مقولهی جدیدی نیست. وقتی مسلمان به پذیرش «ولایت فقه» گردن نهاد، بالتبع یا باید خودش مجتهد و فقیه باشد و یا از یک مجتهد و فقیه تبعیت کند و وقتی شرایط برای تحقق احکام و فقه اسلامی در حکومت نیز مهیا گردید، «ولایت فقیه» امری بدیهی و طبیعی است. لذا امام خمینی (ره) فرمود: ولایت فقیه حتی نیاز به اثبات ندارد، بلکه از موضوعاتی است که ذهن به محض تصور، تصدیقش میکند. اما توجه شما را به چند حدیث ذیل که امر به ولایتپذیری فقه و فقها میکند جلب میکنیم:
الف – امام علی (ع): «العلماء حکام علی الناس» - عالمان فرمانروایان بر مردمند. (الحیاة، ج2، ص 449)
ب – امام حسین (ع): ان مجاری الامور و الاحکام، علی ایدی العلماء بالله، العلماء علی حلاله و حرامه ...» - به درستی که مجرای امور و احکام، به دست عالمان ربانی است. علمایی که به حلال و حرام او (فقه) آگاه هستند. (تحف العقول، 168)
ج – امام صادق (ع): «فاما من کان من الفقهاء: صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً علی هواه، مطیع لامر مولاه، فللعوام این یقلدوه» - هر کدام از فقها که صیانت نفس دارد، از دینش محافظت مینماید، با هوای نفس مخالفت میکند و امر مولای خود (ائمهی معصومین –ع) را اطاعت میکند، پس بر مردم است که از او تقلید کنند. (وسائل الشیعه، ج 27، ص 131)
د – حضرت امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف: و اما الحوداث الواقعه، فارجعوا الی رواة حدیثنا، فانهم حجت الله علیکم و انا حجت الله علیهم» - و اما در حوداث اتفاقیه، پس رجوع کنید به راویان حدیث ما (فقها و مجتهدین)، که آنان از ناحیهی من حجتاند بر شما و من حجت خدا هستم بر آنان. (بحار الانوار، ج 53، ص 181)
س14: چرا دفتر آیتالله سیستانی در تهران میگوید: اصلاً ولایت فقیه و نیز نواب (به جز همان 4 نایب) نداریم؟
جواب: ضمن تذکر این نکته که نشانی ایمیل شما غلط بود، نظرتان را به پاسخ ذیل جلب مینماییم:
اگر دفتر ایشان چنین مواضعی اعلام میکنند، به ایشان خیانت میکنند. چون نظر ایشان چنین نیست. و قبلاً نظرات ایشان در مورد ولایت فقیه در این سایت درج شده است که اگر کلمهای مثل «آیت الله سیستانی» را در بخش جستجو در سایت درج کنید، قابل مطالعه است. اما در خصوص عنوان «ولایت فقیه» نیز معلوم است که پاسخگو به تلفنها بسیار بیسواد است و گمان میکند که این عنوان جدیداً ابداع شده است. اما چنین نیست. بلکه همهی علما و فقها از شیخ مفید و حتی قبل از ایشان در مورد ولایت فقیه اظهار نظر داشتند و با کلیات آن همه موافقتند و در جزئیات برخی نظراتی متفاوت دارند. راجع به «نواب» نیز این فقه تشیع است که از همان ابتدا، نواب را به «عام و خاص» تقسیم کرده است.و این حرف جدیدی نیست. نواب خاص همان چهار نفری هستند که در دوران غیبت صغری میزیستند و همهی مراجع و فقها نواب عام هستند که اگر بودند تقلید از ایشان جایز نبود. حتی آیت الله العظمی سیستانی.
به نظر ما شما باید این مراتب را توسط ایمیل سایت ایت الله سیستانی به اطلاع ایشان برسانید.
س15: می گویند: نگوییم «ظهور امام زمان»! ایشان غایب نیستند که ظاهر شوند، بلکه هستند و شناخته میشوند؟
جواب: یا معنای غیبت را نفهمیدهاند و یا از واژهی «غایب» که از کلام معصومین (ع) اخذ شده است، سوء استفاده میکنند. معنای «امام غایب است» این نیست که «ایشان نیستند». لذا این دلیل که «ایشان هستند» منافاتی با غیبت ندارد. البته که ایشان هستند. چنان میفرمایند: «روی زمین زندگی میکنند – مانند همهی مردم – میبینیدش – ولی نمیشناسید». لذا اتفاقاً منظور از غیبت، همین شناخته نشدن است و نه نبودن. و منظور از «ظهور»، پدید آمدن از غیب نیست، بلکه حضور علنی و قابل رؤیت و رجوع همگان برای حکومت است.
امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف نیز مانند هر امام دیگری زندگی میکند و به امور ولایت و امامت خود میپردازند، و منتظر امر خدا برای قیام هستند، که این امر نیز اتفاقی و حادثهای صادر نمیشود، بلکه مستلزم فراهم شدن زمینه و پذیرش از سوی مردم است. پس واژهی «ظهور امام زمان» نیز درست است. و آنان که مدعی شناخته شدن ایشان هستند، «مانند همین جریان انحرافی» به دنبال ایجاد تشکیک و انحراف در اذهان و تقدیس کسانی هستند که مدعی میشوند هر زمان امام را میبینند و میشناسند! شاید بسیاری امام را ببینند، اما تا او نخواهد، شناخته نخواهد شد.
س16: فراماسون یعنی چه و چیست؟
جواب: فراماسون یک واژهی فرانسوی است. در لغتنامهی دهخدا قید شده که این کلمه در قرن سیزدهم میلادی به پیشهورانی که با تیشه کار میکردند (مثل هیزم شکن) گفته میشد. اما از قرن سیزدهم به بعد به کسانی گفته شده که در حوزههای سازمان اسرارآمیز فراماسونری شرکت میکردند (از دایرة المعارف بریتانیکا). اما سازمان فراماسون، تشکیلات بسیار مخوف و پیچدهای است که امروزه تمامی قدرتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی جهان را در اختیار گرفته است. مذهب اصلی آنان به صورت رسمی «شیطانپرستی» است و به همین دلایل در لوگوها و سمبلهای خود تصاویری از شیطان یا نمادهای او تصویر میکنند. اما بنیانگذار آن یک یهودی مهاجر میباشد. هم اکنون بسیاری از پادشاهان کشورهای اروپایی و غیر اروپایی، شاهزادگان، سرمایهداران کلان، کارگردانان و هنرپیشگان و خوانندگان مشهور و ... به صورت رسمی عضو این سازمان مخوف هستند و بر اساس اسناد، گزارشات و تحلیلها، ریشهی سازمان فراماسونی نیز صهیونیستی میباشد.
س17: اگر کسی فکر بدی بکند، ولی در عمل اصلاً قصد انجام آن را نداشته باشد، آیا برای او گناهی ثبت میشود؟
جواب: در حدیث آمده است که خداوند کریم و رحیم فرموده است: برای فکر [نیت] خوب یک پاداش مینویسم و اگر صاحب نیت به آن عمل کرد، ده پاداش مینویسم، اما برای فکر [نیت] بد هیچ نمینویسم و اگر صاحب آن عمل کرد، هفت ساعت نیز مهلت توبه میدهم و اگر توبه نکرد یک گناه مینویسم و اگر باز توبه کرد، میبخشم.
شخصی از امام صادق (ع) پرسید: با این حساب ما میتوانیم هر منکری را در ذهن خود متصور کنیم؟ فرمود: بله، ولی مثل این می ماند که وسط یک خانه زیبا، کاه بسوزانی. یعنی بو و سیاهی همهی آن کاخ زیبا را فرا میگیرد.
دقت شود که ذهنیت اگر استمرار یافت و به ملکهی انسان مبدل شد، نه تنها ذهن را خراب و آلوده میکند و امکان ذهنیتها، افکار و نیات خوب را میگیرد، بلکه کمکم خود را به وادی تحقق و عمل نزدیک میگرداند. لذا اگر چه وقتی فکر یا ذهنیت بدی خطور میکند، گناهی نوشته نمیشود، اما باید آن را دور ساخت. نه این که به ذهنیتهای غلط و بد به صورت یک «سرگرمی ذهنی» نگاه کرد و ذهن را به آن عادت داد.
س18: رویکرد اسلام به چه نوع زندگی است، «کفافی یا رفاهی»؟ و آیا برای آن حدود و مصادیقی روشن و بیان نموده است؟
جواب: اگر واژگان درست معنا شوند، اسلام نه تنها با «رفاه» مخالفتی ندارد، بلکه اساساً برای رفاه و فلاح دنیا و آخرت آمده است. چرا که «رفاه» فقط در حرکتی منطبق با حقایق عالم هستی محقق میگردد و چنین حرکتی مستلزم برخورداری از «علم» کامل و صحیح برای قانونگذاری است و به همین دلیل هر عاقل و موحدی گواهی میدهد که به جز خداوند علیم و حکیم کسی نمیتواند قانون برای زندگی وضع نماید.
بدیهی است وقتی خداوند کریم به بهشت وعده میدهد و نعمات آن را که همه «رفاه و فلاح» است تشریح مینماید، هیچ مخالفتی با «رفاه» آدمی در زندگی دنیوی ندارد. اما هر چیزی که نامش را «رفاه» گذاشتهاند نیز رفاه نیست. چنان چه نام مایهای مضر و خسارتبار و گیج کننده را «شراب» گذاشتهاند، ولی در واقع شراب نیست.
رفاه با «تجمل» فرق دارد. لذا گاهی رفاه انسان مستلزم قناعت است و منظور از کفاف همین است. به عنوان مثال خوردن کبابی از گوشت حلال، هیچ منعی ندارد و لذت هم دارد، اما هر کس زیاد بخورد، دچار بیماریهای چون نقرس میگردد. اسلام هم در هر حلالی از «اسراف»، «تجملگرایی»، «چشم و هم چشمی»، «تکبر»، «انگشتنما شدن» ... و خلاصه هر گونه افراط یا تفریطی منع کرده است. نه کسی که میتواند لباس خوبی بپوشد، حق دارد ژندهپوشی کند و نه کسی اجازه دارد به نام رفاه، گرانترین لباسهای فاخر را بپوشد که خودنمایی یا تکبر کند.
س19: آیا پیامبر معجزاتی مانند شق القمر حرکت درخت جهت ادای شهادتین و ... داشته اند ؟ در قرآن آیا به این معجزات اشاره شده؟ نظر اهل سنت چیست؟
جواب: همهی انبیای الهی دارای معجزات گوناگون و یک معجزهی اصلی بودند که نشان نبوت آنها میباشد. پیامبر اسلام (ص) نیز از همان اولین لحظهی دعوت عمومی با دعوت همه خویشاوندان بر سر یک سفرهای که شیر و گوشت اندکی در آن بود، اما هر چه میخوردند به اتمام نمیرسید معجزه نشان داد، تا «شق القمر».
معجزهی شقالقمر در قرآن کریم قید شده است «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ (الفمر -1)» و خداوند آن را دلیلی بر نزدیک شدن قیامت بر شمرده است. اما معجزات دیگر از آن جهت که در مقابل معجزهی اصلی پیامبر آخرالزمان که «کتاب» است، کار و مطلب مهمی نیست، قید نشده است. اما تمامی معجزات و کراماتی که در تاریخ تشیع نقل شده است، مورد قبول اهل سنت نیز میباشد و در کتب معتبرشان درج است.
س20: مقام معظم رهبری فرمودند: برای افراد شخصیت ملاک نیست، بلکه عملکرد ملاک است. آیا این مطلب همهای افراد و از جمله رئیس جمهوری یا ... را شامل میشود؟
جواب: مقام معظم رهبری فرمودند: ملاک و معیار «کار است و جهت». یعنی صرف کار نیز ملاک نیست. چون ممکن است انسان کار خوبی را به جهت بدی انجام دهد. مثل این که برای ریا و فریب مردم نماز بخواند و یا به برخی کمک کند.
چنان چه میدانید و تجربه کردهاید، در ابتدای نماز [که کاری بسیار پسندیده است]، به هنگام تکبیر، جهت خود را نیز بیان میداریم. یعنی نیت میکنیم که «دو رکعت نماز صبح میخوانم»، تا اینجا کار را بیان داشتهایم، بعد میگوییم: «قربة الی الله»، این هم جهت کار است. یعنی نماز را برای خدا و تقرب به او میخوانیم.
این مسئله در مورد هر کاری و هر فردی صدق میکند. ملاک برای همگان در نزد خدا و نیز مردم، «کار و جهت» است و رئیس جمهور یا هیچ شخص دیگری از این قاعده مستثنی نمیباشند.
س21: نام کتاب حضرت سلیمان چیست؟ در ضمن یکی از دوستان من قبول ندارد که قرآن تحریف نشده است، پاسخ چیست؟
جواب: حضرت سلیمان علیهالسلام از انبیای اولوالعظم نبودند که صاحب کتاب خاص خود باشند. اما در مورد تحریف قرآن کریم دقت فرمایید که مدعی تحریف باید دلیل بیاورد و ثابت کند. حال شما چطور میتوانید که تک به تک آیات قرآن را برای کسی که به احتمال قوی اصلاً قرآن را نخوانده است مطرح کنید و ثابت کنید که تحریف نشده است؟ دقت فرمایید که اگر قرآن تحریف شده باشد، حتماً توسط بشر تحریف شده است. لذا خداوند میفرماید که اگر کار بشر باشد، شما هم بشر هستید و امروزه امکانات بیشتری دارید و لابد میتوانید مثل آن را بیاورید. و ما شاهدیم که هیچ کس نتوانسته است در کتابی نه چندان قطور و طی چند آیه، همهی حقایق عالم هستی را آن طور که هست و همهی بایدها و نبایدهای بشر را آن طور که باید باشد و عقل و علم به صحت آن گواهی دهد بیاورد. حال اگر کسی مدعی تحریف است، یا آیهای و دلیلی بر تحریف بیاورد و یا خود مشابهش را به بشر عرضه نماید.
س22: اگر در نظام ولایت فقیه، ولی فقیه همه کاره است پس انتخاب رییس جمهور و ... چه توجیهی دارد؟
جواب: این واژهی «همه کاره»، نه در قانون اساسی آمده است و در مبحث فقهی ولایت فقیه تعریف شده است، لذا واژهای ناصحیح است که چون معنا را به غلط تغییر میدهد، نتیجهی حاصله نیز خطا میشود.
در نظام ولایت فقیه، رهبری سیاسی حکومت بر عهدهی ولایت فقیه است، نه این که «همه کاره» است. و رهبری در هیچ نظامی با انجام وظایف دیگر نهادهای دولت آن منافات ندارد. هر نظامی یک رهبری دارد و رهبری نظام اسلامی نیز بر عهدهی ولی فقیه است. رئیس جمهوری نیز تحت قوانین و ضوابط مشخص، رئیس قوهی مجریه است و در چارچوبی که قانون تعیین کرده (که التزام به ولایت از جمله آن است) مسئول پیگیری و اجرای احسن مصوبات مجلس است. پس این که رهبر یک نظام سیاسی، هدایت کلی را در نظر بگیرد، مصلحتهای نظام را به قوای زیر مجموعه بیان دارد و ...، منافاتی با انتخاب دیگران برای امور خودشان ندارد. همان مردمی که به رئیس جمهور یا نمایندهی مجلس رأی میدهند، رأی بالاتری به اصل نظام و ولایت فقیه به عنوان «رهبر نظام سیاسی» دادهاند و به بقیه نیز به خاطر التزام به این اصل مشروعیت بخشیده و رأی میدهند.
س23: آیا در آخرالزمان اجنه وشیاطین مادی میشوند و به دنیای انسانها بازمیگردند؟ چنین مطلبی در انتهای فیلم سینمایی ملک سلیمان بیان شده است.
جواب: اجنه و شیاطین هیچ گاه غیر مادی نبودند که در آخرالزمان مادی شوند و هیچ گاه از دنیای انسان خارج نبودند که زمانی بازگردند.
ملائک از نور خلق شدهاند و آدمیان از خاک و جنیان از آتش. پس به غیر از ملائک همه از جنس ماده هستند و در عالم مادی زندگی میکنند. منظور از «شیطان» هم یک معنای عام است. اگر منظور شخص ابلیس باشد، او هم از گروه اجنه است و اگر منظور مجموع شیطانها باشد، برخی از گروه جن و برخی دیگر از گروه انسان هستند. چرا که به هر منحرف و منحرف کنندهای شیطان گفته میشود. شاید منظور فیلم این بوده است که در آخرالزمان صف کشی دو گروه موحد و شیطانپرست علنیتر میشود. چنان چه در جهان امروز شاهد آن هستیم.
س24: چرا در زیارت عاشورا از حضرت اباالفضل و یا حضرت زینب با وجود آن همه فداکاری و ایثار نامی برده نشده در حالیکه اسم بسیاری از دشمنان امام حسین نظیر یزید، عبیدالله، شمر عمر سعد، و ... ذکر شده است؟
جواب: دقت نمایید که اولاً نام دوست و دشمن را با هم قیاس نمیکنند. ثانیاً زیارت عاشورا یک تقدیر نامه نیست که بگوییم چرا از این نام برده شد و از او نام برده نشد. زیارت عاشورا از ابتدا تا انتها، اعلام مواضع خواننده در مقابل سیدالشهداء علیهالسلام و حرکت اوست. عاشورا مقابلهی دو جناح و دو جریان است. در یک جناح محور، قطب و ولیامر «امام» است و اولاد امام و اصحاب امام همه در جناح او هستند. اما در جناح مقابل چند محور وجود دارد که در دشمنشناسی شناخت آنها لازم است. دقت فرمایید که طبق آیه قرآن کریم، ولایت مؤمن تعدد ندارد، مؤمن اهل وحدت و توحید است، اما «والذین کفروا اولیائهم طاغوت» اما کفار دچار کثرت بوده و از اولیای متفاوت برخوردارند که هر یک برای خود یک شخصیت و جریانی متفاوت هستند.
س25: طبق آیات و روایات خداوند برای هر قومی پیامبری از همان قوم فرستاده است. پس پیامبر شرق آسیا کیست و کلاً پیامبران کیستند؟
جواب:از مجموع 124 هزار نبی و پیامبری که خداوند متعال منصوب و ارسال نموده است، فقط نام حدود 23 تن در قرآن کریم و شاید دو سه برابر در احادیث و روایات آمده باشد. پس معلوم میشود که ذکر نام یا تاریخچه بقیه، ضرورتی نداشته است. مضافاً بر این که بسیاری معتقدند همین رقم 124 هزار نیز نمادی از هزاران هزار است. اما دقت فرمایید: همان خدایی که فرمود برای هر قومی پیامبری فرستادم، به حضرت محمد (ص) فرمود که تو را برای همهی انسانها فرستادم و نبوت به تو ختم میگردد.
... َ أَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ کَفى بِاللَّهِ شَهیداً (النساء - 79)
وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (سبأ - 28)
ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیماً (الأحزاب - 40)
س26:سند روایت «هر کس به من حرفی بیاموزد مرا بنده خود کرده است» کجاست و به چه معناست؟
جواب:هیج سند معتبری برای جمله منسوب به حصرت علی علیهالسلام مبنی بر «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا» ذکر نشده است. بلکه اقتباس از بیانات دیگر معصومین (ع) که البته معنای متفاوتی دارد شده است. به عنوان مثال مام جواد علیهالسلام فرمودهاند:
مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیس (بحار 2 / 94)
هر که به (سخنان) گویندهاى گوش دهد او را عبادت و بندگى نموده، پس اگر گوینده از جانب خدا باشد خدا را عبادت و بندگى نموده، و اگر گوینده (سخنانش را) از زبان ابلیس گوید إبلیس را عبادت و بندگى کرده است.
مفهوم کلی چنین معنایی که در برخی از روایات و احادیث نیز آمده است این است که «علم» نزد خداوند است و ادمی باید علم الهی را از منابع الهی دریافت کند تا بنده خدا باشد و اگر منابع دریافت او «شیاطین» انس و جن باشند، بندگی آنها را خواهد کرد. این همان واقعیتی است که در جهان امروز شاهد آن و تبعاتش هستیم.
س27: فرق فطرت با غریزه چیست و خواستهای طبیعی انسان از کجا سرچشمه میگیرد؟
جواب:فطرت خمیره یا همان ذات خلقت آدمی است، اما غریزه فقط به بدن حیوانی انسان مربوط است. دقت شود که انسان متشکل از جسم (مادی) و روح (غیر مادی) است.در خمیره یا ذات خلقت او معلوماتی گذاشته شده است که به آن بدیهیات عقلی و نیز دانشها و گرایشهای فطری میگویند. از سوی دیگر، انسان فقیر و محتاج است و عاشق کمال - چرا که عشق به کمال و در نهایت کمال مطلق (الله) نیز فطری است و در همه وجود دارد - کمال نیز بعد معنوی و مادی دارد و نیازهای انسان چه معنوی و چه مادی، از همین فقر ذاتی و عشق به کمالش سرچشمه می گیرد. دانشها و خواستههای مادی را غریزه میگویند که در حیوانات نیز هست. و دانشها و خواستههای غیر مادی را «فطری» میگویند.
س28 :منظور از «نور ایلیا» که در آخر فیلم سلیمان نیز آمده است چیست؟
جواب:ایلیا، نام حضرت علی علیهالسلام در کتاب تورات و زبان ابری است و منظور از «نور ایلیا» نیز همان «نور ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام» میباشد. دقت فرمایید همانطور که پیامبر اکرم (ص) مردم را بلاتکلیف رها ننمود و مکرر و به ویژه در ماجرای و خطبهی غدیر خم اولیای الهی و جانشینان پس از خود را که خداوند متعال برگزیده بود، از حضرت علی علیهالسلام تا حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه معرفی نمود، انبیای قبلی نیز مردم را نسبت به آیندهی پس از خود و نهایت کار با خبر میکردند و همه نسبت به آمدن پیامبر آخرالزمان و جانشینان او آگاهی داشتند.
سوال 29 : از سویی در روایات آمده ظهور امری ناگهانی است و از سوی دیگر علائم حتمی و بداء ناپذیری برای آن ذکر شده است. بدین ترتیب چگونه میتوان گفت «ظهور ناگهانی» است؟
جواب: همانطور است که در متن سؤال با ذکر حدیثی از پیامبر اکرم (ص) استناد نمودید، ظهور چون قیامت امری ناگهانی است، اما امر ناگهانی ظهور به آن لحظهی آخر یا بروز آخر گفته میشود و دلیل نمیشود که هیچ مقدمه و زمینهای نداشته باشد.
قیامت امری ناگهانی است، اما هر نفس و هر قدم به قیامت نزدیکتر میشویم و شواهدی نیز دارد. مثل این که پیامبر اکرم (ص) دو انگشت خود را به هم چسباند و فرمود من و قیامت این قدر به هم نزدیک هستیم. و طبعاً اهل بصیرت پس از مشاهدهی علایمی چون ظهور و نیز سالیان دراز حکومت آن حضرت و رجعت سایر ائمه (ع) پس از ایشان میفهمند که قیامت نزدیک است، اما امر قیامت ناگهانی اتفاق میافتد.
در قرآن کریم نیز تصریح به مرگ ناگهانی «بغتة» رخ میدهد. اما حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «هر نفسی که مرد میکشد، گامی است که به سوی مرگ مینهد» و طبعاً اهل بصیرت علائم آن را میبینند. اما حدوثش ناگهانی است. یعنی نمیتوانید تغیین کنید که در این ساعت است یا ساعتی دیگر و امروز است یا فردا.
ظهور نیز همینطور است. مگر همین بیداری اسلامی و نیز قیام مردم جهان طبق همان شرایطی نیست که در اخبار و احادیث آمده بود؟ ظهور قدم به قدم صورت میگیرد، اما آن قدم آخر که حضرت (عج) در کعبه قیام نمایند، امری ناگهانی است. و دلیلی نیست که ندای آسمانی یا ... را همگان بفهمند. چنان چه ندای فریادخواهی و عدالتخواهی مردمان جهان بلند است، اما همگان نمیفهمند.
هیچ حادثهای که وقوعش برای دیگران ناگهانی است، اتفاقی رخ نمیدهد، بلکه زمینهها و شرایط مساعدی دارد که همگان آن را درک نمیکنند و برای آنان اتفاقی میشود.
سوال 30: آیا جهنم وجود دارد؟
جواب:پاسخ به این سؤال منوط به چگونگی پاسخ سؤالهای دیگری در ذهن است. چرا که بهشت و جهنم به عنوان یک «مقصد» در سیر حرکت انسان مطرح میشود، پس باید ابتدا مبدأ شناخته شود.
آیا جهان خود به خود خلق شده است؟ آیا هستی، هستی بخشی دارد؟ آیا نظام خلقت در جهان حکیمانه است یا بیشعور؟ اگر نظام خلقت مبتنی و تجلی حیات، علم، قدرت، نظم، حکمت و ... میباشد، آیا خالقی حی، علیم، قادر، ناظم، حکیم و ... دارد یا میتوان معلول بدون علت را پذیرفت؟
منبع شناخت انسان بدون اعتقاد، عقل است و منبع شناخت انسان معتقد عقل و وحی است [چرا که عقل در هر مقولهای پاسخگو نیست، اما وجود خدا و ضرورت وحی را به اثبات میرساند]. لذا چون به حکم عقل خلقت حکیمانه است و به طور قطع خالق حکیمی دارد و فعل بیهدف از هیچ انسان عاقل و حکیمی سر نمیزند، چه رسد به خالق علیم و حکیم، بهشت و جهنم وجود دارد. به حکم وحی نیز بر وجود بهشت و جهنم مکرر تصریح شده است
دقت شود که «بهشت و جهنم»، دو جایگاه هستند. پس سؤال اول باید این باشد که آیا انسان در حرکت خود رشد مثبت یا منفی، صعود و نزول، عروج و هبوطی دارد، یا حیات و فنا، علم و جهل، ظلمت و نور و ... همه یکسانند؟
خداوند علیم و حکیم نیز با کلام وحی، سؤالی برای «عقل» مطرح میکند، تا به حقایق عالم هستی بیشتر پیببرد.
«... قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّور ...» (الرعد، 16)
ترجمه: بگو آیا کور و بینا یکسان است؟ و آیا ظلمات و نور یکسان است؟
پس اگر صعود و نزولی هست، حتماً برای هر مقامی نیز مقصد و جایگاهی است که از جایگاه نهایی تحت عنوان «بهشت و جهنم» یاد شده است.
سوال 31: آیا ممکن است ولی فقیه در احکام حکومتی اشتباه کند؟
جواب: گاهی سؤال [به خاطر ایجاد شک، شبهه و بهرهبرداری سوء] به لحاظ کلامی و فلسفی مطرح میشود. چرا که میدانند پاسخ مثبت است. وقتی میگویند «آیا ممکن است»، پاسخ این است که «بله ممکن است».
خبرنگاری از بنیصدر خائن پرسید: آیا ممکن است با امریکا روابطی برقرار کنید؟ او چون نمیخواست مواضع خودش را علنی کند، پاسخی فلسفی داد و گفت: در فلسفه، غیر ممکن خودش از ممکنات است.
شما اگر سؤال کنید: آیا امکان خطا برای معصوم (ع) دارد؟ از لحاظ پاسخش این است که آنها مجبور آفریده نشده و اختیار از آنها سلب نشده است.
اما این که «ممکن است»، دلیل نمیشود که این کار را بکند و یا آن که هر کس هر چه را نپسندید و مطابق امیالش نبود، بگوید: خوب این هم یکی از همان اشتباهات است.
اما گاه سؤال از روی صدق و برای فهمیدن چند و چون یک واقعیت مطرح میگردد، در اینجا پاسخها فرق میکند و میگویند: معصوم (ع) چون خود مخزن وحی و منبع علم است، خطا نمیکند.
ولی فقیه نیز یک فرد یا یک شخص خود محور نیست. از نامش پیداست که در فقه اسلام مجتهد و به آن معتقد و پایبند است و آن قدر در این امر متبحر و مشهور است که او را به «ولایت» برگزیدند. پس احکام اسلام، اولین چارچوبهای یک ولی فقیه است. مضاف بر این که «صیانت نفس» و «اطاعت امر مولا - معصوم» از ویژگیهای اوست. لذا حکم شخصی ندارد.
در ثانی، ساز و کار و امکانات یک ولی فقیه، فقط به شخص خودش محدود نمیگردد. مراجع، فقها، علما، مجلس، دولت، دستگاههای متعدد و متفاوت و ...، همه امکانات و ابزار و منابع او جهت شناخت و اشراف به یک مقوله و صدور حکم حکومتی است. پس دلیلی ندارد که اشتباه کند.
سوال 32: آیا در احادیث و روایات برای اسپند دود کردن خواصی بیان شده است؟
جواب: اولین اشارهای که در اقوال به فواید دود کردن اسپند شده است، رفع و شفای بسیاری از بیماریها میباشد و امروزه نیز علم ثابت کرده است که دود اسپند بسیاری از میکروبهای موجود در فضای محیط را میکشد. و البته باید دقت داشت که میکروب فقط میکروب سرما خوردگی و ... نیست. برخی از میکروبها روی روان و سلسله اعصاب اثر میگذارد و موجب بروز حالات یا رفتارهای غیر متعارف میگردد، لذا بدیهی است که به وقت کشته شدن میکروب این نوع از بیماریها نیز از بین میرود. اما این که برای دود کردن اسپند به رغم خواصش در روایات مطلب خاصی بیان شده باشد و یا یک کار شرعی محسوب گردد یا برای آن دستوری صادر شده باشد، چنین نیست.
سوال 33: اسلام حیات دنیوی را نعمت میداند که مستلزم ثروت است، اما با مالاندوزه مخالف است. توجیه این تضاد چیست؟
جواب: حیات دنیوی از دیدگاه اسلام نه تنها نعمت است، بلکه محل رشد، صعود و تکامل انسان است و گذرگاه ورود به حیات اخروی و ابدی است. لذا از چنان اهمیتی در چگونگی جایگاه و حیات پس از مرگ برخوردار است که فرمود: «الدنیا مزرعة الآخره» - یعنی دنیا مزرعهی آخرت است. هر چه این جا بکارید و هر گونه کاشتهی خود را زراعت کنید، در آخرت نیز همان را درو خواهید کرد.
به جرأت میتوان اذعان داشت که هیچ دین و مکتبی به حد اسلام به زندگی دنیوی توجه حکیمانه و عاقلانه ننموده است. تمامی احکام اسلام، از طهارت گرفته تا ازدواج تا تجارت تا حقوق فردی، جمعی، کیفری، جزایی ... و تا عبادات، همه مربوط به همین زندگی دنیوی و ساختار نیکو و احسن آن است.
رفاه و برخورداری از نعمات دنیوی نیز در اسلام نه تنها نکوهیده نیست، بلکه بسیار ارزنده نیز هست و حکمت همهی احکام اسلام نیز برای بهرهوری و بهرهمندی درست از نعمات دنیا و زندگی در رفاه و امنیت و سلامت میباشد. اسلام با ثروت نیز مخالف نیست.
بلکه اسلام با «تعلق و و ابستگی پیدا کردن به دنیا»، «هدف گرفتن دنیا»، «بندگی نفس»، «تکثر گرایی»، «زیاده طلبی»، «خود بینی، تکبر و تفخر»، «طغیان به خاطر غنا و ثروت»، «کسب از راه حرام»، «اسراف» و ...، مخالف است که همه از «حب دنیا» نشأت میگیرد. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «حب الدنیا رأس کلّ خطیئة» - یعنی محبت دنیا ریشهی همه خطاهاست. اسلام میخواهد انسان در عین حال که از همهی مواهب دنیوی استفادهی صحیح میبرد، بداند که اینها همه «وسیله» هستند و نه هدف. لذا عبد دنیا متاع فانی دنیا نگردد و آخرت نگر باشد.
سوال 34: چرا کعبه را خانهی خدا مینامند؟ آیا قرار دادن این واژه محدود کردن خدا نیست؟
جواب: اگر کسی اسمی را از جانب خودش برای خدا و یا متعلق به خدا قرار دهد، ممکن است که در انتخاب واژه دچار اشتباه شده باشد و واژهی انتخاباتی مشکلاتی پدید آورد، اما واژهی «بیتالله» را خداوند خود بر کعبه نهاده است و معنای این واژه بسیار عمیقتر از «کعبه» است. چرا که کعبه یعنی مکعب.
منظور از «بیتالله» یا خانهی خدا این نیست که مثلاً خداوند نیز مثل انسانها خانهای دارد که در آن سکنا میگزیند، بلکه منظور تعلق آن است.
البته همه چیز در آسمانها و زمین، از مُلک و ملکوت متعلق به خالقش، الله جل و جلاله است. منتهی خداوند متعال در میان زمانها «ایام» و در میان مکانها «محل»هایی را مشخص نموده و آنها ویژه و خاص خود قرار داده است. یعنی توجه من به این زمان یا به این مکان ویژه است. این زمان و مکان را خاص کردم تا در آن بیش از هر زمان و مکان دیگری یاد من بکنید. به این زمانها «ایامالله» گفته میشود. مانند ماه مبارک رمضان، عید فطر، عید قربان، ایام حج ... و به این مکانها نیز «بیتالله» یا «حرمالله» اطلاق میگردد. مانند کعبه که «بیتالله» نامگذاری شده است. هم چنین همه مساجد بیتالله هستند و حتی در احادیث تصریح شده است که قلب مؤمن، «حرم الله» و «بیتالله» است. خانههایی که اجازه داده شده از آن ذکر خدا بلند شود.
«فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» (النور، 36)
ترجمه: در خانههایى که خدا اجازه داده همواره محترم و با عظمت باشند و نام وى در هر بامداد و پسین در آن یاد شود.
خداوند متعال در حالی که راجع به بهشت بشارتها، مسائل و مشخصههایی را بیان میدارد، در یک آیه نیز میفرماید «جنتی» یعنی «بهشت من». معلوم است که همه بهشت مال خداوند است، اما منظور از «جنتی» یک جایگاه ویژه و مقربتر است. «بیتالله» نیز یک مکان مقدس و جایگاه ویژه برای ذکر خدا و بندگی است.
سوال 35: آیا واقعاً آمریکا در حال فروپاشی است؟
جواب: منظور از واژهی امریکا در این مقوله یا سایر مقولات سیاسی، یک کشور یا یک ملت نیست، بلکه «رژیم سرمایهداری» حاکم بر آن است.
در بخش یادداشت پایگاه عکس و خبر ایران، مطلب قابل توجه و تأملی درج شده است، مبنی بر این که «هر بنای استواری با تزلزل پایههایی که بنا بر آن استوار شده است متزلزل شده و فرو خواهد ریخت» و سپس به استواری نظام سرمایهداری امریکا به پایههای «ثروت و سرمایه» اشاره شده است.
بدیهی است که امریکا با بدهی بیش از 14 هزار میلیارد دلاری رژیم حاکمش و نیز همین میزان بدهی کشورهای هم پیمانش [اتحادیه اروپا]، مدتهاست که متزلزل شده و در حال فروپاشی است که ظهور و بروز بحرانهای شدید مالی و اقتصادی از یک سو و اعتراضات گستردهی مردمی، آن هم در کشورهایی که به ظاهر پیشرفته، مرفه و قدرتمند بودند، از سوی دیگر و نیز مقابلههای خشن پلیسی با مردم، در این کشورهایی که همیشه با پرچم «دمکراسی» در امور کشورهای دیگر مداخله میکردند، همه نشانههای همین سقوط و فروپاشی است. لذا کارشناسان [حتی در غرب] در فروپاشی کامل نظام سرمایهداری به اصطلاح «لیبرال دمکراسی» امریکا و متحدانش هیچ تردیدی ندارند.
سوال 36: فرق آیت الله و امام چیست و چرا غربیها بیشتر از کلمه آیت الله استفاده می کنند؟
جواب: به نظر میرسد که غربیها خوب به کاربرد واژههای اسلامی در عالم سیاست و حکومت وارد شدهاند. اگر چه «امام» به ویژه در فرهنگ تشیع، خود نیز مجتهد، فقیه، یا به اصطلاح رایج در افواه آیتالله است، اما جایگاه این دو شأن تفاوتهای بسیاری دارد که ذیلاً به برخی از اهمّ آنها به ویژه از منظر سیاست و حکومت اشاره میگردد: الف – آیتالله یک مقام فقهی در مذهب تشیع است [اهل سنت مفتی دارند]، لذا با به بکارگیری این واژه، کلیه مذاهب دیگر کنار گذاشته میشوند. اما «امام» یک مقام و شأنی است که در همهی مذاهب وجود دارد و به یک معنا میباشد و بین مسلمین شمول دارد. ب- اطلاق اسم آیتالله به یک فرد، حاکی از آن است که او در فقه شیعه مجتهد، فقیه و احیاناً مرجع تقلید است. اما اطلاق اسم «امام» به فرد، حاکی از آن است که او رهبر، جلودار، لیدر و ولیامر است. ج – وظیفهی اصلی یک آیتالله ضمن ارشاد مردم، بیان فقه و احکام اسلامی در موضوعات مختلف و از جمله سیاست، اقتصاد، نظام و همهی شئون زندگی مردم است، اما وظیفهی اصلی امام، هدایت و رهبری جامعه است. د – مهمتر از همه آن که مخاطب آیتالله در بیان احکام فقط مقلدین همان آیت الله میباشند، مگر آن که حکم صادر کند، اما مخاطب «امام» یا شعاع تحت پوشش او، کل جهان اسلام تحت عنوان «امت» میباشد. ھ – با توجه به مطالب فوق، فقیه، مجتهد و آیتالله یا حتی مفتی [در یک کلمه عالم] میتواند تعدد داشته باشد، اما امام فقط یکی است. و - بدیهی است غربیها با اشاعهی این واژه در میان مسلمین که بالتبع ذهن آنها را به دنبال مصداقیابی میکشاند به شدت مخالف هستند. آنها با وحدت مسلمین که فقط حول محوریت «امام» معین امکان پذیر است مخالفند و در ضمن نمیخواهند به این مقام برای یک شخص خاص اذعان کنند.
سوال 37: میخواستم از تمامی آثار علمی که برای فواید نماز به اثبات رسیده است مطلع گردم.
جواب: بدیهی است که حتی اشاره به تیترهای پاسخ این سؤال خود یک کتاب مفصل میشود و امکان ان در یک ایمیل و حتی یکی دو صفحه ممکن نیست. حتی بیان تمامی آثار علمی کشف شده از یک انفعال جسمانی مانند نوشیدن یک جرعه آب نمیتوان به راحتی سخن به میان آورد، چه رسد به نماز.
اما ابتدا دقت داشته باشید که منظور از «علمی» چیست؟ گاهی منظور از علمی فقط همان علم تجربی است که به حیات مادی و از جمله بدن انسان اختصاص مییابد و گاهی منظور مطلق علم است. اگر منظور فقط علم تجربی باشد، باید در نظر داشته باشید که اگر چه همهی احکام الهی برای بدن نیز مفید است، اما حکمت اصلی آنها به ویژه در نماز که ارتباط و راز و نیاز انسان با خداوند است، فواید جسمی، مادی و بدنی نیست. بلکه هدف اصلی رشد انسان است و نه فربه شدن بدن او. واژه نماز در ادبیات قرآن «الصلوة» است به معنای وصل شدن و بدیهی است که اتصال به منبع غنی موجب غنای موجود میگردد و چه منبعی غنی تر از الله وجود دارد.
بدیهی است که روح با جسم از عمیقترین ارتباطات برخوردار است، لذا دارای تأثیر و تأثر متقابل میباشند. چنان چه تعقل، تفکر، تدبر ... یا عشق و نفرت، یا حب و بغض، یا حسد و کینه، هیچ یک مادی و جسمانی نیستند، اما آثار بسیار مستقیمی در سلامت جسم دارند و هم چنین سلامت جسم و رفتارهای فیزیکی نیز آثاری در روح دارند. چنان چه اگر کسی مال حرام بخورد، نه تنها رشد نکرده و به کمال نمیرسد، بلکه روحش تا حد حیوانیت و کمتر از آن سقوط میکند.
پس ابتدا باید آثار نماز را که عمیقترین ارتباط عبد با معبود است، در حقیقت انسان که روح اوست جستجو نمود و سپس آثار آن تکامل روحی را در جسم پیگیر شد. اگر اهل مطالعه در این زمینه باشید، کتاب «اسرار الصلوة» از امام خمینی (ره) توصیه میگردد.
سوال 38: چرا در اسلام که دین رأفت است، حکم خشنی چون سنگسار وجود دارد؟
جواب: معنای دین رأفت این نیست که به هر ظالمی بابت ظلمی که روا داشته، دسته گلی هم به هدیه و مهربانی میدهند و اگر این طرف صورت را سیلی زدند، آن طرف را برای سیلی خوردن جلو میآورند.
دقت شود که احکام در حقوق جزای هر دین، مکتب و جامعهای برای این وضع میشود که کسی مرتکب آن جرم نگردد و نه تنها به هیچ وجه مانند مالیات روح تشویقی ندارد، بلکه سرتاسر بازدارنده است.
میزان جزا همیشه متناسب با سنگینی جرم تعیین میگردد که از شاید حداقل آن پرداخت مقداری جریمهی نقدی و حداکثر آن اعدام باشد. و بدیهی است که اگر کسی مرتکب شد، حتماً مجازات میشود تا دیگران بدانند موضوع جدی است و نباید مرتکب گردند.
حکم سنگسار نیز به این دلیل سنگین است که مردم به سنگینی زنای محصنه و آثار تخریبی آن در ساختار شخصیتی فرد و جامعه و گسترش فرهنگ خوکصفتی و نا امنی و عواقب آن پیبرده و مرتکب نگردند. نه این که به آثار تخریبی آن فکر نکنند، اما سؤال ایجاد شود که چرا مجازاتش سنگین است؟! بلکه باید سؤال کرد: چرا سنگین نباشد؟
غربیها یا ضد دینها که این ضد تبلیغ گسترده را علیه حکم سنگسار راهانداخته و حتی علیه آن فیلم سینمایی ساختهاند، برای این است که مایلند زنای محصنه در جامعهی ما زیاد شود تا اسلامی باقی نمایند [مانند جامعهی خودشان]، اما مسلمان دغدغهای نسبت به سنگینی حکم مجازات زنای محصنه ندارد.
سوال 39: آیا توسل به غیر خدا شرک نیست؟ به ویژه توسل به کسانی که رحلت کردهاند. [ادعای وهابیت]
جواب:در این خصوص مطالب بسیار مبسوطی در سایت درج شده است که پیشنهاد میگردد تا درج کلمهی «توسل» در بخش جستجو حتماً دسترسی یافته و مطالعه نمایید. اما در این فرصت مختصر بیان میگردد که:
توسل یعنی «وسیله جستن» و به هر وسیلهای برای رسیدن به هدفی توسل میشود. خداوند خود هدفی است که توسلات همه برای قرب به او انجام میپذیرد.
در این عالم هیچ امری بدون وسیله انجام نمیپذیرد، حتی نوشیدن یک جرعه آب. هدایت، رشد و قرب الهی نیز بدون توسل به وسایل محال است. لذا خداوند متعال در قرآن کریم فرمود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (المائده، 35) – یعنی: اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا بترسید و به سوى او وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید باشد که شما رستگار شوید.
نماز، روزه، تلاوت قرآن، جهاد و ... همه وسیلهی رشد و قرب هستند و چه وسیلهای بهتر از یک راهنما، یک اسوه و یک امام است؟ امامی که انسان را به امر خدا دعوت کند، خود الگوی زنده و راه بلدی باشد که به خیر عمل نماید؟ در کدام علمی انسان میتواند فقط به کتاب اکتفا کند و معلم و راهنما نخواهد؟ آیا اگر میلیونها کتاب فیزیک در میان مردم پخش کنیم، همهی مردم فیزیکدان میگردند؟
اگر انسان برای هدایت یافتن، نیاز به وسیله [توسل] نداشت، خداوند متعال نه تنها پیامبری ارسال نمینمود و کتابی که وسیلهی هدایت است به او نمیداد، بلکه حتی وحی و جبرئیل را نیز از میان بر میداشت و با هر کسی مستقیم سخن میگفت. پس اگر هدایت با وسیله صورت میپذیرد، هدایت شدن نیز با وسیله [توسل] میسر است. چه توسل به قرآن، چه به نماز یا سایر عبادات و چه پیامبر و ائمهی اطهار (ع).
در مورد توسل به رفتگان نیز به دو مهم توجه شود: الف – اگر توسل برای تقرب به خدا باشد، رفتگان یا مردگان، در دنیای مادی ما مردهاند و نه نزد خداوند متعال. ب – بر اساس تصریح حقتعالی، حتی شهداء را نباید گمان کرد که مردهاند، چه رسد به معصومین (ع). این دیدگاه که هر کس از دنیای مادی رفت، دیگر هیچ اثری ندارد، یک دیدگاه ماتریالیستی صرف است و نگاه این چنینی به خدا و عالم هستی و هدایت، نگاهی بسیار دگم و بسته است که منجر به هیچ هدایتی نخواهد شد.
سوال 40: آیه «عبس و تولی» درمورد رفتار پیامبر با یک نابینا نازل شده. آیا این با عصمت پیامبر منافات ندارد؟
جواب: خطاب این سوره و آیات بسیار محکم و تند آن به هیچ وجه پیامبر اکرم (ص) نمیباشد، بلکه فرد ثالثی است. فردی که ثروتمند بود و از حضور یک کور در جمع و نشستن در کنار او ناراحت شد و خودش را جمع و جور کرد. مرحوم علامهی طباطبایی در المیزان، پس از تفسیر ادبی افعال و ضمایر آیه که بیانگر مخاطب بودن دیگری است، به نقل از سید مرتضى «علم الهدى» (قدّس اللّه روحه) مینویسد:
در ظاهر آیههاى سوره «عبس» قرینهاى وجود ندارد که خطابهاى عتاب آمیز آن مربوط به پیامبر اکرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) باشد، بلکه به صورت خبر و گزارش محضى است که به فرد خاصّى به عنوان «مخبر عنه» در آن تصریح نشده و آن فرد، مشخص نگردیده است.
علاوه بر این، در آیات مذکور مطالبى به چشم مىخورد که نشانگر آن است: آماج این سخنها عبارت از پیامبر اکرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) نمىباشد، زیرا عبوس و دژم شدن- حتى با دشمن و بیگانه از اسلام- در خور مقام اخلاقى آنحضرت نبوده است تا چه رسد به آنکه در برابر مؤمنان مشتاق هدایت عبوس و دژم گردد.
مضاف بر این که خلق عظیم و کریمانه شخص پیامبر اکرم (ص) در قرآن کریم تصریح شده است. مرحوم علامه (ره) سپس در تفسیر این آیه به یک روایت محکم اشاره نموده و میفرماید:
بنابراین ظاهرا چنین به نظر مىرسد که «عَبَسَ وَ تَوَلَّى ...» ناظر به فرد دیگرى غیر از پیامبر گرامى اسلام (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) مىباشد. چنانکه از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که مىفرمود: این سوره در باره شخصى از بنى امیه نازل گردید که در حضور نبّى اکرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) به سر مىبرد. همزمان با حضور او عبد اللّه بن ام مکتوم بر آنها وارد شد. این مرد اموى از حضور یافتن عبد اللّه بدش آمد و نسبت به او احساس و اظهار تنفر مىنمود، و خود را «جمع و جور» مىکرد و روى درهم مىکشید و چهره خویش از او برمىگرداند و از وى فاصله گرفت.
خداوند متعال این حالت نکوهیده آن مرد اموى را در قرآن کریم بازگو فرموده و کردار او را با بیان و سخن عتاب آمیز، زشت و ناخوش آیند بر شمرد و فرمود:
«عَبَسَ وَ تَوَلَّى. أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى. وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى. أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْرى. أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى. وَ ما عَلَیْکَ أَلَّا یَزَّکَّى. وَ أَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعى. وَ هُوَ یَخْشى، فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى» (عبس 1- 10).
سوال 41: با توجه به این که توحید امری فطری است، چرا مسیحیان به تثلیث اعتقاد دارند؟
جواب: همانطور که اشاره نمودید، توحید امری فطری است. امور فطری نیز اکتسابی نیستند، بلکه در ذات و سرشت انسان نهفته شده است. [به عنوان مثال ادبیات یا ریاضیات یا علوم تجربی همه اکتسابی هستند، اما عشق و محبت را کسی به آن نیاموخته و فطری است].
بدیهی است وقتی امری فطری شد، باید در همگان وجود داشته باشد، لذا فرمود: «کلّ مولود یولد علی الفطرة» - یعنی هر مولودی بر فطرتش متولد میگردد. اما همان طور که اشاره کردید، مسیحیان به تثلیث اعتقاد دارند و این انحراف اختصاص به آنها ندارد، بلکه نه تنها گرویدگان به ادیان دیگر نیز چنین انحرافاتی دارند، بلکه بسیاری از انسانها کافر هستند و اصلاً اعتقادی به خداوند متعال ندارند و یا مشرک هستند. حتی مسلمانان بسیاری وجود دارند که اگر چه به لحاظ «نظری» همه موحد و معتقد به خدای یکتا هستند، اما در «توحید عملی» مشکل داشته و مشرکانه رفتار میکنند.
علت اصلی این است که فطرت خدادی بوده و هیچگاه نیز از بین نمیرود، اما به واسطهی جهالتها و گناهان مستور و پوشیده میشود. درست مانند آئینهای که روی آن را غبار و زنگار گرفته باشد، لذا چیزی از آن منعکس نشده و بروز و ظهور نمییابد و اگر دستی بر این آئینه کشیده شود، توجه و توبهای صورت گیرد، دوباره درخشان شده و منعکس کنندهی نور خواهد بود.
انسان از موهبت عقل برخوردار است، اما بسیاری بدان رجوع نمیکنند، از موهبت فطرت و قلب برخوردار است، اما بسیاری با قلبشان فهمی نمیکنند و چشم عقل و تفکر دارند و اهل بصیرت نیستند. لذا فرمود:
« وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» (الأعراف، 179)
ترجمه: بسیارى از جن و انس را براى جهنم آفریدهایم دلها دارند که با آن فهم نمىکنند چشمها دارند که با آن نمىبینند گوشها دارند که با آن نمىشنوند ایشان چون چارپایانند بلکه آنان گمراهترند ایشان همانانند غفلتزدگان.
سوال 42: آیا صحت دارد که خداوند هر صد سال یک نفر میفرستد تا دین امت را تجدید کند؟
جواب: بدین شکل به هیچ وجه صحت ندارد. اگر چه حتماً در هر صدهای بزرگانی در دین ظهور میکنند.
دین خدا [اسلام] دین کاملی است و نیازی به تجدید ندارد. برای مردم نیز هم قرآن کریم هم چنان باقیست و هم حجت خدا و امام مبین در زمین وجود دارد که در عصر ما حضرت مهدی عج الله تعالی فرجهالشریف میباشند.
راه مردم نیز روشن است. به آنها دستور داده شده که در زمان غیبت، به فقها مراجعه کنید. در احکام مقلد آنها باشید و در مسائل روز نیز به آنها رجوع کنید.
امام صادق علیهالسلام در جملات کوتاه و جامعی، ضمن بیان مشخصههای «فقها» فرمودند: پس بر عوام است که از آنان تقلید کنند:
«امّا، مَن کانَ مِن الفُقَهاء صائِناً لِنَفسِه، حافِظاً لِدینه، مُخالفاً لِهواهُ، مطیعاً لامر مولاه، فللعوام اَن یُقَلّدوه» (احتجاج طبرسی ، جلد 2 ، صفحه 263)
ترجمه: هر کس از فقها که صیانت نفش داشته باشد و نگهبان دینش باشد و مخالف هوی نفس باشد و مطیع فرمان مولایش باشد، باید مردم از آنها پیروی [تقلید] کنند.
امام زمان، حضرت حجة بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز فرمودند:
«أَمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیها إِلى رُواةِ حَدِیثِنا فَإِنَّهُم حُجَّتِی عَلَیکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَیهِمْ» (کمال الدین 484)
ترجمه: و اما در حوادث روزگار، پس رجوع کنید به راویان حدیث ما (فقها)، که آنان حجت من هستند بر شما و من حجت خدا هستم بر آنان.
خداوند متعال هدایت انسان را لحظهای قطع نمینماید و امکان شناخت و هدایت نیز لحظهای غیر ممکن نخواهد بود، چه رسد به هر صد سال یک بار. در هر زمان علما و فقهایی هستند که دین را برای مردم تشریح کرده و به آن دعوت مینمایند.
سوال 43: آیا لازم است برای شهدا این یادمانها مجلل ساخته و مراسم پر هزینه برگزار گردد؟
جواب: هنوز بنای یادمان باشکوه و مجللی دیده نشده است، مگر آن که به این بهانه مسجد یا حسینه یا ... ساخته شود که بهرههای دیگری هم داشته باشد و هزینههایی صرف ساخت بناها، یادبودها، بزرگداشتها و سمبلهای ضد دین میشود، به مراتب بیشتر است. اما در عین حال توجه داشته باشید که در این کشور هزینههای بسیاری چه از ناحیه افراد و بخش خصوصی و چه از ناحیهی دولت و ارگانها برای کارهای بیهوده صرف میشود. هزینه تولید یک سریالی که فرهنگ اباههگری یا فمینیستی را ترویج میکند و یا هزینههای مستقیم و غیر مستقیم چهارشنبهسوری به مراتب بیش از دهها بنای یادبود است. حتی هزینهی برپایی مراسم خواستگاری، عقد، عروسی، حنابندان، پاتختی و ...، گاهی به مراتب بیشتر از هزینهی یک بزرگداشت است. اما نوبت به شهدا که میرسد، زاهد شده و من و شما القا میکنند که این چه هزینهای است؟ چرا که میخواهند هیچ یادی از آنها نباشد. البته مسئله شخص آنها نیست، بلکه میخواهند هیچ یابودی از فرهنگ جهاد و شهادت و هر چه که نشانی از خدا و اسلام دارد نباشد.
دقت فرمایید که جهان امروز، جهان جنگ نرم است و چنان چه امام خمینی (ره) فرمود: سلاح تبلیغات برّندهتر از سلاح جنگ است. به همین دلیل سرمایهگذاریهایی که برای تبلیغ و فرهنگ سازی منطبق با اهداف خود می کنند، اگر بیشتر از سرمایهگذاری و هزینهی جنگهایشان نباشد، کمتر نیز نیست.
ما نیز باید به امر تبلیغ و فرهنگسازی به لحاظ کمّی و کیفی توجه بیشتری داشته باشیم و مطمئاً ساخت چند بنای یادبود یا مزار یا برگزاری چند مراسم بزرگداشت، کار مهم و پر هزینهای نیست، بلکه فقط گام کوچکی در انجام ضرورت و تبلیغ زنده نگهداشتن یاد و فرهنگ شهادت و شهدا می باشد.
سوال 44: آیا متولد شدن در خانوادهی مذهبی یا غیر مذهبی که سبب تعیین چگونگی دین میشود با عدل خداوند منافات ندارد؟
جواب: اگر خداوند متعال را قبول داشته و نسبت به او معرفت و ایمان داریم، ابتدا بپذیریم که هیچ امری عدالت او را تحت الشعاع قرار نمیدهد. کسی که عادل نباشد، حتماً ظلم به او راه دارد و ظلم نیست از نقص و ناتوانی است، پس این صفات که همه از آن مخلوق است، به خداوند سبحان راه ندارد.
سپس دقت کنیم که اگر خداوند متعال از همگان یک تکلیف را میخواست و برای همه یک جور حکم مینمود، شاید راهی برای بروز این سؤالات بود، اما وقتی میفرماید به اندازهی هستهی خردلی ظلم نمیشود و به هیچ کس بیش از وسعش تکلیفی نمی کنم «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها – البقره 286»، معلوم میشود که بیش از تکلیفش نیز انتظاری نداشته و سؤال نمیکنند. از دیوانه کار عاقلانه انتظار نمی رود، از کسی که مستطیع نیست، حج نمیخواهند، از کسی که مالی ندارد، خمس و زکات طلب نمیگردد و ... . اما چنین نیست که گمان کنیم ای کاش در میان یک خانوادهی کافر بودیم و چیزی نمیدانستیم. به قول امام حسین (ع): خداوند راجع به بهشتاش گول نمیخورد. بدی و خوبی هر کس را به خودش الهام کرده است «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها - الشمس،8». آن آمریکایی که برای حقوق سگش به دادگاه شکایت میبرد و مدعی حقوق بشر است، نمیتواند در مقابل این همه ظلم بگوید: خانوادهی من مسیحی یا کلیمی بودند، پس چیزی از اسلام نمیدانستم و یا اساساً نمیتوانستم که بدانم. راه عقل و شعور و تحقیق باز است.
در خاتمه دقت شود که خانواده و محیط، اگر چه از عوامل بسیار مؤثر رشد هستند، ولی همهی علل و شروط به آنها ختم نمیگردد و سبب سلب اختیار، شعور، منطق و اراده نیستند. فرزندان حضرت آدم (ع) یکی خوب و یکی بد و قاتل شد. فرزندان بسیاری مؤمنین، اهل معصیت و فرزندان بسیار از غیر مؤمنین، اهل ایمان و تقوا شدند. کسانی که زمان بعثت انبیای الهی به آنها میگروند، از ابتدای نسلشان مؤمن به او نیستند. امروز هم همینطور است و اسلام به همگان عرضه میشود.
قبلاً نیز در این خصوص مطالب بسیاری درج شده است که اگر کلمهای چون «عدل»، «عدل الهی» و ... را در بخش جستجو درج نموده و کلیک نمایید، در اختیار قرار میگیرد.
سوال 45: در زمان فتنه 88 ما غرب را به خاطر پخش مکرر اخبار ایران متهم به دخالت میکردیم، اما اکنون خود مدام اخبار آنها را پخش میکنیم، آیا این دخالت نیست؟ لطفاً رفع ابهام نمایید.
جواب: در هر تحرک، اعتصاب، قیام یا حتی جنگی مانند کربلا یا جنگ تحمیلی بر ایران و ...، هر دو جبهه میجنگیدند، میکشتند و کشته میشوند، اما [اگر هر دو بر باطل نباشند]، یکی بر حق است و دیگری بر باطل. لذا ممکن است فیزیک عمل یکسان باشد، اما اهداف متفاوت است و ارزش نیز به تناسب اهداف است. پس اگر حرکت یا قیام یا جنگی رخ داد، همهی بشریت مکلفند که از حق دفاع کنند.
در همین راستا توجه و دقت داشته باشیم که نه در آمریکا و نه در هیچ کشور اروپایی، مردم تا کنون برای براندازی یک نظام قیام نکردهاند، بلکه همهی اعتراضات و تظاهراتها، یا در مخالفت با جنگ بوده، یا برای بیکاری، یا مخالفت با تورم و مالیات، یا مخالفت با بحرانهای اقتصادی که ناشی از طمع سرمایهداران است. اما فتنهی 88 برای براندازی یک نظام بود. پس اگر احتمالاً ایران از تظاهرات مردم امریکا یا انگلیس برای اعتراض به بحران اقتصادی حمایت کند، دخالتی جهت براندازی یک نظام محسوب نمیگردد. اما حمایت آنان از فتنهی 88، دخالت برای براندازی بود. چنان چه خود بارها اذعان کردند.
ثانیاً پخش اخبار، تحلیل و حتی اذعان به خرسندی، دخالت نیست. مثلاً اگر اوباما، سارکوزی، یا نتانیاهو میگفتند: ما از این حرکت در ایران خوشحالیم، اسم آن دخالت نبود، اما خط دادن - جهت دادن - توسط شبکههای انیترنتی یا تلویزیونی هدایت کردن - توسط سفارتخانهها سازماندهی و تقویت کردن - توسط عوامل مستقیم یا ستون پنجم جاسوسی کردن و ...، دخالت است که ما چنین کاری نکردهایم. اما آنان رسماً مستقیم و غیر مستقیم و از هر حیث دخالت کردند و نه حمایت. و اگر جمهوری اسلامی ایران اعتراض نموده، به دخالت بوده و نه به پخش اخبار.
سوال 46: از بچهدار شدن خودداری میکنم، چون خود اهل ایمان و نماز نیستم و نمیخواهم فرزندم در این خانه و جامعه اینگونه تربیت شود. آیا این تفکر صحیح است؟
جواب: بدیهی است که این تفکر درست نیست. البته انسان عاقل باید قبل از آن که به فکر عاقبت فرزند به دنیا نیامدهی خود باشد، به فکر عاقبت خویش باشد. چرا باید انسان به خود القا و اصرار کند که من اهل ایمان، نماز و ... نیستم. میتواند بگوید که اهلش هستم چون قبول دارم، ولی تنبلی کردم یا خطا کردم و حالا تصمیم میگیرم که این خطا را کنار بگذارم. مگر سر جمع روزی 20 دقیقه با خداوند خالق و رازق و رب خود سخن گفتن کار سختی است؟!
دقت فرمایید که این نوع تفکر، نا خودآگاه مأیوس کننده است و این یأس از هدایت که یأس از رحمت الهی را به دنبال میآورد، گناهی بدتر از ترک نماز است. دنیا و زندگی در نظر چنین شخصی، قماری باخته به حساب میآید، بدیهی است که این شخص در هیچ امری نمیتواند موفق گردد، چرا که توکل و امیدش را که به او انگیزه میدهد از دست داده است و خود را تنها، ناتوان، بدون حامی و شکست خورده میبیند. لذا حالا سعی کنید دنیای خودتان را عوض کنید. قدرت تغییر دنیایتان به خود شما سپرده شده است. یک اراده، یک توبه و دو رکعت نماز، همهی این دنیای تاریک را روشن میکند و تفکر نیز بالتبع تغییر یافته و شما خواهید گفت: من سعی میکنم فرزندی تربیت کنم که صالح باشد و سعی میکنم عواملی که موجبات بیتوجهی یا تنبلی مرا فراهم مینمود، از سر راهش بردارم. و البته هدایت نیز دست خداست و نه دست شما. ما مکلف به انجام وظیفه هستیم و نه نتایج آن. مگر نه این است که همسران و اولاد بسیاری از بزرگان و از جمله معصومین (ع) هدایت نشدند. یا اولاد بسیاری از گمراهان، مؤمن و دانشمند و متعهد شدند؟. هدایت به دست خداست و هر کسی مختار است که نعمت الهی را جذب یا دفع نماید. جوانان لایق و مجاهد نیز در همین جامعه تربیت شدند.
وقتی اینطور فکر کردید و تصمیم گرفتید، میبینید که دنیا زیبا و انگیزهها قوی و ابدی و امیدها سرشار و نشاط فراوان میشود. یأس از رحمت، از بدترین نوع القائات شیطانی است.
سوال 47: چرا به رغم تأکید بر نماز جماعت و ثواب آن، در نماز فرادی احساس بهتر و آرامش بیشتری دارم؟
جواب: احساس بهتر و یا آرامش بیشتر، به هیچ وجه از شرایط تأثیر عمل و ثواب آن نیست. چه بسا عابدی، در اجرای احکامی چون: روزه، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، خمس یا ...، احساس بهتر یا آرامش بیشتری نداشته باشد، اما چون امر خداوند متعال است به جای میآورد و همهی ثواب نیز به همین عمل مبتنی بر نیت خالص بر میگردد.
بدیهی است امثال ما هنوز به آن مرحله نرسیدهاند که انجام اوامر و تکالیف الهی [هر چه که باشد] به آنها لذت و آرامش دهد. لذا این احساسات یا آرامشها همه متعلق به نفس است. اگر چه در نماز باشد. و بسیاری از آنها بر حسب عادت جسم و تعلقات روحی است. لذا اگر کسی به شرکت در نماز جماعت در مسجد تداوم نماید، به زودی احساس بهتر و آرامش بیشتری را درک مینماید.
دقت شود که در اسلام روح برخی از عبادات فردی و برخی دیگر اجتماعی است که البته بعض آنها را به صورت فردی هم میتوان انجام داد، اما روحش اجتماعی است. مثلاً روزه یک عبادت فردی و حج یک عبادت جمعی قلمداد میگردد و روح نماز نیز جمعی است. چنان چه اگر به صورت تنهایی در گوشهی یک جنگل یا در میان عدهای از کفار نیز اقامهی نماز کنیم، میگوییم: «ایاک تعبد و ایاک نستعین»، یعنی «ما تو را عبادت میکنیم و از تو استعانت میجوییم» و ادامه میدهیم که «ما» را به راه راست هدایت فرما و ... . یعنی نمازگذار در تنهایی نیز خود را از اعضای جامعهی توحیدی و مسلمان دانسته و برای همه دعا میکند. اما نماز شب، اگر چه نماز است، اما یک عبادت کاملاً فردی است.
پس بهتر آن است که نفس را در اختیار بگیریم و با انجام احکام آنطور که او فرموده تربیتاش نماییم.
سوال 48: می گویند: چون حضرت علی (ع) دخترش کلثوم را به ازدواج عمر درآورد، یا باید تأیید عمر را قبول کنند و یا عصمت نداشتن آن حضرت را. پاسخ چیست؟
جواب: مهمتر از تأیید یا تکذیب افراد فهم این مهم است که اسلام فیلم سینمایی هندی و یا سریالهای فمینیستی شبکههای تلویزیونی ایران نیست که مقولاتی چون «زن»، «عشق و عاشقی» و «ازدواج و طلاق»، زیربنای تمامی فرهنگش و محک تأیید یا تکذیب آیاتش باشد، بلکه دینی کامل و مبتنی بر وحی و عقل است. لذا میزان در اثبات یا نفی عصمت، تأیید یا تکذیب قرار گرفتن افراد در صراط مستقیم، یا قبول و رد مباحث آن، وحی و عقل است و نه «زن» و «ازدواج». لذا اگر واقعاً این ام کلثومی که به ازدواج خلیفهی دوم در آمد دختر حضرت علی (ع) باشد [چون اقوال مختلف است]، و در ضمن به میل دختر و رضای پدر بوده باشد و نه [بر اساس برخی اقوال تاریخی] به خاطر اجبار، جریانسازی و ...، باز نه سبب تأیید و تکذیب کسی میگردد و نه سبب نفی و اثبات عصمت.
ازدواج خود شخص نیست ملاک این مباحث نیست، چه رسد به ازدواج وابستگان شخص. چنان چه پیامبر اکرم (ص) زنانی داشت که او را آزردند و در این زمینه وحی نازل شد یا امام حسن مجتبی(ع) و امام جواد(ع) همسری داشتند که قاتلشان شد. لذا جهت توجیه و تأیید اعتقادات و رفتارهای خلیفهی دوم و نیز نفی عصمت (ع) که صریح آیهی تطهیر در قرآن کریم است، باید به دنبال دلایل یا بهانههای دیگری باشند. یا دست کم سکوت کنند و در وحدت ایجاد شده بین مسلمین اختلال نکنند.
سوال 49: در قرآن کریم میفرماید: زمین و آسمانها در شش روز آفریده شده، اما علم ثابت کرده که پیدایش تدریجی بوده است، آیا این دو مطلب با یک دیگر منافات ندارد؟
جواب: همانطور که در سؤال مطرح شده است، دست کم در 7 آیه به صورت مستقیم تصریح شده است که خداوند متعال زمین آسمانها را در شش روز خلق نموده است. مانند:
«إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثیثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ» (الأعراف، 54)
ترجمه: پروردگار شما خدایى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش (و مقام تدبیر امر اشیاء) بر آمد، شب را با روز مىپوشاند در حالى که روز، شتابان شب را مىجوید و (نیز) خورشید و ماه و ستارگان را بیافرید در حالى که رام فرمان اویند، هان! از آن او است آفرینش و امر، پر برکت است پروردگار جهانیان.
وقتی کلمه «یوم» یا جمع آن «ایام» مطرح میشود و به «روز» ترجمه میشود، این ذهنیت پدید میآید که لابد منظور همین روز و شب و 24 ساعت خودمان است. در صورتی که وقتی زمین و آسمان و خورشید و زمینی نبود، لابد گردشی هم نبود که روز و شب پدید آید. لذا منظور از «یوم» یا «ایام»، دوره است. و در شش روز (سِتَّةِ أَیَّامٍ ) یعنی در شش دوره [یا دورههای شش گانه] و منافاتی با پیدایش تدریجی ندارد. چنان چه اگر در زبان فارسی بگوییم: «نسل امروز و نسل دیروز»، منظور نسل این 24 ساعت و یا 24 ساعت گذشته نیست، بلکه منظور نسل این دوره و دورهی گذشته است.
سوال 50: قرآن کریم کلام وحی است، اما در سورهی حمد آیاتی وجود دارد که کلام انسان با خداست، آیا این تناقض نیست؟
جواب: معنای کلام وحی این است که آن را خداوند وحی، ارسال و ابلاغ نموده است و اصلاً بدین معنا نیست که خداوند فقط راجع به خود سخن گفته باشد. لذا چه در مورد خود سخن بفرماید، یا حضرات انبیاء، یا حتی ابلیس و شیاطین، یا گفتگوی موسی با فرعون، یا قصهی یوسف و اصحاب کهف و یا نقل قول گفتارهای بین حضرت موسی و حضر (ع)، یا هر موضوع دیگری، همه کلام وحی است. یعنی آن را خداوند متعال ابلاغ و نازل نموده است.
در سورهی حمد، حتی آیاتی که راجع به خداوند است، بیان چگونگی جهانبینی انسانی [عبد] است که او را معبود خود شناخته و باور کرده است و در آیات بعدی، چگونگی درخواست عبد از مولا و معبود خود است.
بدیهی است که عبد نیازمند و محتاج، حاجات بسیاری دارد که از معبود خود مسئلت نماید، اما خداوند متعال خود بهترین خواستها و نحوهی بیان آنها را فرموده و به بندهاش تعلیم داده است تا عبادت او به حد اکمال برسد. مثل این که در آیاتی فرموده: خداوند واحد و احد و رب است و در آیاتی دستور داده که «قل» بگو خداوند واحد و احد است و در آیاتی از قول عباد صالح نقل کرده که خداوند را به واحد و احد و رب شناخته و صدا میکنند. در سورهی حمد نیز بیان جهانبینی و چه باید کردها و چه نباید کردها، و نیز چگونه باید بود و چگونه نباید بود، در غالب اظهار و دعا، از جانب خداوند کریم بیان شده است و همه عین وحی است. پس مجدد یادآوری میشود که مفهوم وحی این نیست که خداوند فقط راجع به خودش سخن فرموده باشد، بلکه هر چه او نازل نماید، آن وحی است. اگر چه حتی نقل قول از دیگری باشد.
سوال 51: اگر شما در زمان حضرت محمد (ص) بودید و ایشان از کوه پایین آمده و مدعی رسالت میشدند، شما میپذیرفتید؟ چرا؟
جواب: در متن این سؤال قید شده که طبعاً در آن زمان نه قرآنی داشتید و نه اهل بیت (ع) را میشناختید و .... .
پاسخ: البته که انسان رشد میکند و به میزان رشدی که دارد، پذیرش حقیقت از جانب او بسیار سریعتر انجام میگیرد. اما باید دقت شود که انسان همیشه انسان و از همین نوع بوده و «عقل» نیز «عقل» بوده است. اگر چه انسانهای عصر امروز به لحاظ علمی و دسترسی به ابزار (تکنولوژی) بسیار پیشرفتهتر از انسانهای عصرهای گذشته هستند، اما «عقل» یا «فطرت» تغییری ندارد و عقل در پذیرش پذیرش یک ادعا و به ویژه ادعای نبوت، همیشه استدلال میخواهد. پس بدیهی است که نه تنها انسان آن روز به این راحتی نمیپذیرفته، بلکه انسان امروز نیز ابتدا نمیپذیرد و طلب آیه (نشانه)، دلیل و استدلال میکند.
اگر عقل به وسیله نفس محبوس نشده باشد، پس از مشاهدهی دلایل و بینههای روشن میپذیرد، چه در آن عصر و چه در این عصر. لذا شاهدیم که به ویژه در مباحث و مقولات عقلی، دانشمندانی در اعصار گذشته میزیستند که دنیای امروز کمتر شاهد چنین عقولی است. از ارسطو و افلاطون گرفته تا بوعلی و ملاصدرا. وجود شخصیتهایی چون حضرت خدیجه (ع)، سلمان، مقداد، ابوذر، کمیل و صدها و سپس هزاران شخصیت والامقامی که در آن روز دعوت حضرت (ص) را پذیرفتند نیز نمونهای بس واضح است.
دقت به نکته ذیل نیز بسیار راهگشای پاسخ سؤال است: شخصی از امام صادق (ع) پرسید: بسیار دوست داشتم بدانم که اگر در زمان ظهور حضرت حجت (عج) بودم، نسبت به ایشان چگونه بودم؟ یعنی مواضعام و میزان پذیرشم و ... چگونه بود؟ پاسخ فرمودند: همان گونه که اکنون هست. یعنی اکنون نسبت به خدا، اسلام، قرآن، پیامبر و امام چه معرفت و مواضعی داری، آن موقع نیز چنین خواهد بود. این قانون نسبت به گذشته نیز همینطور است.
سوال 52: در شبکه وهابیت گفتند: هر کس بتواند یک آیه بیاورد که نام «علی» (علیهالسلام) در آن مستقیم آمده باشد، 100 میلیون دلار جایزه میدهیم!
جواب: مدتها پیش به همین شکل راجع به «توسل» مطلبی پخش شده بود و یکی از کارشناسان گرامی از زاهدان اصرار داشت که پاسخ دهیم و دادیم و گفتیم مطمئن باشید که به شما یک دلار هم نمیدهند، آنها خودشان این پاسخها را میدانند، بلکه این یک روش تبلیغاتی جهت القای مطلب است. مثلاً میخواهند بگویند که ما چنان مطمئن هستیم که حاضریم 100 میلیون دلار نیز بدهیم. شما نیز به آنان بفرمایید که اگر آیهای در قرآن کریم یافتید که مستقیم فرموده باشد نماز صبح دو رکعت است، ما 200 میلیون دلار میدهیم و هم چنین برای چهار رکعت بودن نماز ظهر 400 میلیون میدهیم.
اینان میخواهند که به خداوند دستور دهند که آیاتش را چگونه بفرستد. اگر کار دست وهابیها با این برخورد رمالی و کیلوییشان با قرآن کریم بیافتد، همه یهودیت را دیکته میکنند، چون نام حضرت موسی (ع) تقریباً سی برابر (بیشتر) از نام حضرت محمد (ص) در قرآن آمده است.
در قرآن کریم واژهی «امام» با مشتقاتش 12 مرتبه است که آنان یک مرتبهی آن را نیز قبول ندارند. وگر نه در سوره یس آیه 12 فرمود همه چیز و حتی اعمال انسانها و آثارشان نزد «امام مبین» جمع میشود و در سوره الأسراء آیه 71 فرمود در قیامت هر کسی با امامش محشور میگردد. یعنی همگان امام دارند. یا امام حق و یا امام باطل. پس لابد باید امام مبین و حقی باشد.
قرآن کریم مکرر فرمود در همه مسائل و به ویژه اختلافات خود به رسول (ص) مراجعه کنید. لذا از ایشان یاد گرفتیم که نماز صبح دو رکعت است و از ایشان آموختیم که آن امامی که قرآن میفرماید و جانشین حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و اولاد اوست. و اساساً قرآن را او به ما آموخته است. لذا نمیتوانیم ظاهر کتاب را از او بگیریم و بعد بگوییم «حسبنا کتاب الله» همین کتاب برای ما کافی است. هر چه خودمان فهمیدیم همان است.
سوال 53: مگر خداوند نفرموده که نیت مهم است، پس چرا دختر و پسری که قصد ازدواج دارند، نمیتوانند دست هم را بگیرند؟
جواب: این که خداوند متعال فرموده است که نیت مهم است، بدین معنا نیست که با نیت خوب همهی احکام خدا تعطیل میگردد. بلکه بدین معناست که حتی کار خوب نیز با نیت بد، فایدهای برای دنیا و آخرت شما ندارد. مثل کسی که به نیت ریا نماز بخواند و یا حتی به نیت ظلم با کسی ازدواج کند، اگر چه ازدواج آنها کاملاً مشروع باشد و به یک دیگر نیز محرم باشند.
اگر قرار بود که فقط نیت مهم باشد، خداوند متعال سایر احکام را وضع و ارسال نمینمود و فقط میفرمود که بروید نیتهای خود را اصلاح کنید. و چقدر غیر منطقی است اگر گمان کنیم صرف نیت خوب کافیست و با نیت خوب هر کسی میتواند هر کاری که دلش خواست به هر روشی که دلش خواست انجام دهد.
در ضمن دقت شود که ظهور و اثبات «نیت خوب» در انجام عمل طبق حکم خداوند متعال است.
باید به هنگام میل به یک گناه، بیش از پیش مراقب وسوسههای شیطان باشیم. او میخواهد انسان خطای او را تکرار کند. ابلیس نیز با خدا دشمنی نداشت، اما میخواست که خداوند را طبق میل و هوای نفس خودش اطاعت کند و طبق فرمان خدا. و چنین عبادت و اطاعتی، اطاعت خود است و نه خداوند.
سوال54: قیامت برای غیر مسلمان چگونه خواهد بود؟
جواب: قیامت محل تجمع کلیهی انسانها از حضرت آدم (ع) تا آخرین نفر خواهد بود. و نقطهی آغازین حیات اخروی میباشد. حیات اخروی نیز نتیجه و ظهور حقیقت اعتقادات و اعمال انسان میباشد. چه مسلمان باشد و چه غیر مسلمان.
خداوند متعال احدی از بندگانش را بدون هدایت قرار نداده است و اساساً اگر هدایتی نبود، نه تکلیف معنا داشت و نه سؤال و جواب از تکلیف و نه بروز و ظهور حقیقت باورها، ارادهها و اعمال و طبعاً نه بهشت و جهنم.
اما، خداوند متعال عادل است و فرمود به اندازهی ذرهای به کسی ظلم نمیکند. لذا نه در این دنیا بیشتر از توان و طاقت و امکان بر کسی تکلیفی کرده است و نه در قیامت بیش از تکلیفی که کرده مؤاخذه مینماید.
«لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَت ...» (البقره، 286)
ترجمه: خدا هیچ کس را تکلیف نکند مگر به قدر توانایى او (و در دنیا و آخرت) نیکىهاى هر شخصى به سود خود او و بدیهایش نیز به زیان خود او است.
پس غیر مسلمان نیز به حدّ تکلیفش که منطبق با شرایط، امکانات و توانش بوده، مورد مؤاخذه قرار گرفته و به نتیجه میرسد.
البته معاد الهی با حاکمیت و قضاوت الله جلّ و جلاله، بسیار با کلینگریها و دانشهای اندک ما متفاوت است. به عنوان مثال: ممکن است در ذهن ما چنین خطور کند که تکلیف یک امریکایی یا انگلیسی که از ابتدا در آن محیط بوده و هیچ از اسلام نشنیده است، چگونه خواهد بود؟
اما، این که نشنیده یا شنیده و اهمیت نداده را خدا میداند. فرمود: از آن چه آشکار میکنید یا نهان میسازید با خبر و بصیر است. مضافاً بر این که خداوند متعال به انسان عقل داده و نیز خیر و شرّ هر کس را به خودش الهام میکند. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (الشمس،8). لذا اگر یک امریکایی و یا انگلیسی را بیاورند و بگویند: تو رسیدگی و حمایت از سگت را بلد بودی و به آن اهتمام میورزیدی، تو به همهی رسانهها دسترسی داشتی و از هر چه میخواستی با خبر میشدی و انفعال نشان میدادی ...، چطور نفهمیدی که کودکان بسیاری نسل کشی میشوند و چرا راضی یا ساکت بودی؟ او دیگر نمیتواند بگوید: چون از اسلام نشنیده و مسلمان نبودم.
سوال 55: جریان انحرافی مبحث «ظهور اصغر» را مطرح و مدعیاند که اکنون رخ داده و فقط خواص میبینند؟
جواب: ظهور حضرت، یک اتفاق ساده نیست، بلکه نتیجهی خلقت و ثمرهی بعثت انبیای الهی و غایت خلقت انسان و حیات دنیوی است. لذا این ظهور گام به گام فرا میرسد و یک روز یا یک لحظه نیز به گام آخر، یعنی ظهورت حضرت (عج) در کنار کعبهی معظمه خواهد رسید و پس از آن نیز ظهور آیات و حکمتهای الهی توسط ایشان ادامه دارد.
بدیهی است هر ظهوری قبل از آن ظهور آخر، خود مرحلهای از ظهور است، چنان چه پیامبر اکرم (ص) پس از بعثت فرمود: من از علائم آخر الزمان هستم. هم چنین در اخبار و روایات آمده و ایجاب عقل نیز همین است که قبل از ظهور، در مردم تحرکات و بیداریهایی حاصل میگردد. مسلمانان و به دنبال آنان سایری بیدار میشوند، از حکومت ظلم و جور خسته و از نجاتبخشی مکاتب و مدعیان نا امید میشوند و همه منتظر و خواهان یک منجی الهی میگردند، چون میدانند که دیگر از دست بشر کاری بر نمیآید.
بدیهی است که انقلاب اسلامی، استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، آن هم در قلب خاورمیانه، تلاش برای استیلای فقه اسلام به جای فقه و قوانین من درآوردی کفار و به تبع زعامت «ولی فقیه»، کفر ستیزی و طاغوت ستیزی و شناخت و شناسندن دشمن و شیطان بزرگ و ...، که سبب بیداری مسلمانان و سپس سایر مردم جهان گردیده، یکی از مقدمات و ملزومات و زمینهسازیهای ظهور است، اما نامگذاری به «ظهور اصغر»، مصداقگذاری بر جریانها و یا حتی افراد و ...، همه غیر معتبر، جوسازی و عوامفریبی جهت سوء استفاده است.
سوال 56: آیا حضرت معصومه (ع) به شهادت رسیدند یا ...؟ چرا قم؟
جواب: اگر منظور از شهادت تعریف سطحی آن، یعنی کشته شدن به دست دشمن در صحنهی جنگ سخت و یا ترور شدن به واسطه ضرب شمشیر یا زهر باشد، خیر. اما اگر منظور از شهادت مفهوم اصلی آن، یعنی حرکت و تلاش و جهاد در راه خدا و کشته شدن یا از دنیا رفتن به هر سببی باشد، بله.
آن حضرت در سال 173 هجری قمری در شهر مدینهی منوره به دنیا آمدند. یک سال پس از تبعید برادرشان امام رضا علیهالسلام به مرو، یعنی در سال 201 ھ.ق، تصمیم گرفتند به قصد زیارت امام زمان خود، به همراه برادرها، عموزادهها و ...، از مدینه به سوی مرو حرکت کنند.
این حرکت ایشان مانند حرکت حضرت زینب علیهاالسلام، افشاء کنندهی چهرهی واقعی مأمون و مظلومیت و تبعید امام (ع) میگردید. مأمون که از عواقب این سفر مطلع بود، عدهای را مأمور کرد تا در لباس راهزن، در شهر ساوه به کاروان ایشان یورش برند. این توطئه سبب به شهادت رسیدن بسیاری از همراهان ایشان و بیماری شدید ایشان گردید و چون دانست این بیماری مقدمهی رحلت اوست، فرمود: « مرا به شهر قم ببرید. زیرا از پدرم شنیدم که فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما میباشد».
مردم قم از شنیدن این خبر به شدت مسرور شدند و یکی از بزرگان قم به نام «موسی بن الخزرج» که بزرگ خاندان اشعری بود، وی را در میان استقبال پر شور مردم به خانهی خود برد. 17 روز بعد، ایشان در حال عبادت بودند که از شدت بیماری رحلت نمودند.
سوال 57: در سایتهایی بیان شده که آن چه قرآن در مورد حضرت مریم گفته مربوط به خواهر حضرت موسی (ع) است، پس قرآن عاری از خطا نیست؟
جواب: وقتی پای جعل و تحریف وسط میآید، هر چیزی میتوان گفت. میتوان بیان داشت که اصلاً حکایات مربوط به حضرت موسی (ع) متعلق به برادرش هارون (ع) بوده، یا هر چه راجع به پیامبر (ص) گفتهاند، مربوط به عمویش عباس میباشد و تاریخ حضرت علی (ع) نیز یک علی دیگری بوده است. یا حتی داریوش واقعی برادر زادهی وی بوده و کوروش کس دیگری بوده و ... . چنان چه تاریخ امریکا و سرخپوستان رسماً تحریف شد. اساساً نه تنها کار پست مدرنیسم در مکتب لیبرال دمکراسی تحریف تاریخ بنا به میل و منافع است، بلکه بیش از دویست سال پیش وزارت خارجه و دستگاه اطلاعاتی بریتانیا نیز به جاسوس خود «همفر» همین دستور را داد و گفت: همه تاریخ را تحریف کن. مثلاً بگو این رضایی که در طوس دفن است، آن امام رضا (ع) نیست، بلکه رضا فرزند فلانی است و قبر امام رضا در کربلا است، آن حسینی که در کربلا دفن شده یکی از یاران ایشان به نام حسین است، وگرنه خودش به ایران آورده شده و ... .
اما تأمل برانگیزتر از این تحریف، تکبر وقیحانهی تحریف کنندگان است که دروغی را میبافند، و سپس آن را چنان مسجل جلوه میدهند که مدعی میشوند پس در قرآن اشتباه است. و حال آن که مدعی باید استدلال و اثبات داعیهی خود را داشته باشد.
همهی تواریخ، از تواریخ ادیان مسیحی و اسلام گرفته تا تواریخ دیگری که توسط تاریخ نگاران شرق و غرب نوشته شده، حکایت دارد که این حضرت مریم (ع) همان مادر حضرت عیسی (ع) است. حتی اگر افتراقات تاریخ ادیان را کنار گذاشته و بر مشترکات آنها تکیه کنیم، همین مدعا اثبات میشود. حالا یکی میگوید که خیر این خواهر موسی (ع) بوده و ممکن است دیگری مدعی شود که مثلاً عمهی پدر بزرگ ایشان بوده و دیگری بگوید: خواهر زن هارون (ع) بوده است!
در ضمن صحت وحی بودن قرآن نیز با عقل اثبات میگردد و نه با تاریخ نسبی و سببی افراد. اگر با عقل اثبات شد که قرآن کلام وحی است و بدون دخالت بشر باقی مانده، استناد میگردد که پس تاریخ مندرج در آن صحیحترین تاریخ است.
سوال 58: آیا زیارت کعبه نماد بت پرستی نیست؟ چه فرقی بین بت از چوب و سنگ با کعبه است؟
جواب: به طور معمول همیشه ایجاد شبهه از خلط معنا در کلمات واژگان ایجاد میگردد و شنونده نیز بدون دقت به این مهم دچار شبهه میگردد.
باید دقت نمود که خیلی فرق است بین «زیارت» با «عبادت و پرستش». بدیهی است که اگر کسی نه تنها کعبه که به قول معروف فقط «یک سنگ نشانیست که راه گم نشود»، بلکه حتی شخص پیامبر اکرم (ص) که اشرف مخلوقات میباشد را بپرستد، شرک میشود. اما زیارت، از زیارت ارحام [مثل پدر، مادر و ... گرفته تا زیارت دوستان و آشنایان و غربا و ...] نه تنها شرکت نیست، بلکه از مصادیق عبادت است.
جالب آن که برخی میخواهند که به خداوند متعال نیز درس توحید دهند و میگویند: «خداوندا! اگر تو فرمودی که یکی از عبادتها در کنار سایر عبادات مانند نماز، روزه و ... حج است، ما قبول نداریم، چون شرک میشود!» و حال که بندگی و عبادت خدا انجام امر اوست. چه به ملائک بفرماید که آدم را سجده کنید، چه به بندهاش بفرماید که فرزندت را قربانی کن، چه به من و شما بفرمایید که نماز، روزه، حج و ... را به جای آورید. در حال کعبه یا خانهی خدا زیارت میشود و نه عبادت و پرستش.
سوال 59: گفته شده امام زمان (ع) دینی ارائه میدهند که همه گمان میکنند دین جدید است. یعنی اسلام ما اکنون غلط است و احکام خطایی را اجرا میکنیم؟
جواب: امروزه در میان نزدیک به دو میلیارد مسلمان، فقط حدود 600 تا 700 هزار شیعه وجود دارد و مابقی گمان دارند که اسلامشان صحیح و این اسلام غلط است [در حالی که با عقل، قلب و حتی مندرجات کتب معتبر خودشان، حقانیت شیعه اظهر من الشمس است]! در میان همین شیعیان، فقط 75 میلیون از حکومت اسلامی برخوردار شده و با مفاهیمی چون «ولایت»، «حکومت فقه» و «ولایت فقیه» آشنا شدهاند. در این میان بسیاری - حتی در میان علما – این معانی را درک نکردهاند. وقت جنگ، برخی از شیعیان میگفتند: نباید جنگید. برخی همین امروز نیز بر این باور غلط هستند که قیام قبل از ظهور باطل است! – برخی با ادعای تشیع، تفکرات جدیدی تحت عناوینی چون: تسامح، تساهل، قرائت جدید، مردمسالاری، برتری آزادی و اکثریت به حکم خدا... و سای تفکرات انحرافی را طرح نموده و رواج میدهند و خلاصه آن که در عین به حق بودن قرآن و احادیث و امکان دسترسی همگان به اسلام ناب، برداشتهای عمدی و سهوی غلطی وجود دارد که وقتی کسی حقیقتی را بیان میدارد، بسیاری ابتدا با او مخالفت میکنند. بدیهی است که شناخت و معرفت امام (ع) از اسلام قابل قیاس با مردمان نیست، لذا بسیاری از معارف و احکامشان برایشان جدید به نظر میرسد، نه این که آن چه امروز داریم غلط است. کم دانستن، ناقص عمل کردن، نفهمیدن و پیاده نشدن همهی اسلام، فرق دارد با این که همهی دانستهها غلط باشد. مگر علم کسی که کلاس اول است، نسبت به دکترا غلط است؟!
سوال 60: برای رفع نیاز جنسی چه باید کرد؟ آیا ازدواج موقت راهکار است یا ...؟
جواب: نیاز جنسی، به ویژه برای جوانان همیشه وجود خواهد داشت و بسیار هم پر قدرت است. مثل نیاز به خوردن و آشامیدن و خوابیدن. لذا راهی وجود ندارد که انسان بگوید با این راه دیگر مشکل برطرف میشود. مگر این که خدایی ناکرده کسی بیمار یا ناقص گردد. لذا تنها راه مستمر جهت رفع این نیاز «ازدواج دائم» است، چرا که نیاز با برآورده شدن مرتفع میگردد و نه با سرکوب.
البته اگر چه ازدواج موقت نیز یکی از راهحلهاست، اما دقت شود که اولاً مرتفع کننده نیست و ثانیاً برای همگان میسر نیست. بلکه چه بسا تحریکآمیزتر نیز میباشد. ولی برای رفع فشار موقت، برای کسی که بتواند، مفید است. پس اگر امکان ازدواج دائم وجود ندارد، اگر چه ازدواج موقت راهکاری است، اما چارهای به جز کنترل نیست. کنترل نیز ابتدا با ذهن انجام میگردد، چرا که برای مجرد، مهمترین و محرکترین عامل تحریک، «ذهن» است. هر سخن یا حرف یا نگاهی که در ذهن یادآوری کند، تحریک میکند. پس از ذهن، امور دیگری که به جسم مربوط است، مانند: رعایت تغذیه، ورزش، دوش گرفتن و مشغول شدن به امور دیگر نیز مؤثر است.
سوال 61: برخی از مراجع، موسیقی را مطلقاً حرام اعلام کردهاند؟ آیا با این فتوا میشود در این جامعه زندگی کرد؟
جواب: لازم به ذکر است که در ادامه این سؤال ضمن اشاره به برنامههای صدا و سیما آمده است که بر اساس این فتوا حتی سرود ملی یا صدای زنگ در را نیز نباید شنید و ... ؟
دقت شود که هیچ مرجعی «مطلق موسیقی» را حرام اعلام ننموده است. بلکه مطلق «طرب» و مطلق «غنا» حرام است و طرب به موسیقی مطرب گفته میشود و غنا به آوازخوانی. لذا نه تنها به صدای زنگ، بلکه حتی به صدای پیانو نیز موسیقی گفته نمیشود، مگر آن که با آن موسیقی طرب نواخته شود.
موسیقی یک معنای عام است. صداهای هماهنگ و دارای هارمونی است، لذا حتی صدای موج آب یا هوا یا پرندگان نیز موسیقی است و حتی تلاوت قرآن کریم را نیز با نوعی موسیقی انجام میدهند. پس مطلق موسیقی حرام نیست.
اما، دلیل نمیشود که هر آن چه از صدا و سیما پخش میشود نیز حلال باشد. چرا که متأسفانه نه تولید موسیقی سالم به آن حدی رسیده است که صدا و سیما را غنی کند و نه اساساً صدا و سیما رعایت خاصی دارد. لذا آن چه پخش میشود اگر مصداق «طرب» و «غنا» داشته باشد، حرام است.
سوال 62: می گویند انبیا همگی قبل از نبوت متمول بودهاند و همین دلیل رشد آنها بوده است. چه دلیلی بر رد آن وجود دارد؟
جواب: اولاً عادت کنیم و عادت دهیم که هر کس مدعی مطلبی میشود، او دلیل و سند اقامه کند. نه این که هر کسی سخنی بگوید، بعد مخاطب را به دنبال دلیلی بر رد مدعایش بدواند! یکی حرفی گفته و حالا ما باید برویم تاریخ 124 نبی قبل از نبوتشان را بیاوریم و اثبات کنیم که چنین بوده یا نبوده است! این یکی از ترفندهای شبهه پراکنان است که مخاطبین باید هوشیار باشند.
اما، به فرض که همه متمول بوده باشند، چه چیزی را اثبات یا نفی میکند؟ ارزش نه به فقر است و نه به ثروت، بلکه به «توحید» است، به علم، ایمان، عمل و اخلاص در بندگی است. به صداقت و امانتداری است. به شعور و عقل و سایر کمالات انسانی است.
انبیای الهی قبل از نبوت نیز مانند سایر مردم اشتغالاتی داشتند و حتماً و یقیناً از قشر بیکار و فقیر جامعه نبودند. اغلب آنها به چوپانی و برخی دیگر نیز به نجاری و ... اشتغال داشتند. و هیچ ضرورتی ندارد که حتماً فقیر بوده باشند. مهم این است که قبل از نبوت و پس از آن چگونه زندگی کردهاند؟
کسانی که چنین ادعایی دارند، اصلاً خدایی را قبول ندارند که راجع به انبیایش بحث کنند، چرا که انبیا را چه غنی باشند و چه فقیر، خداوند متعال برگزیده است و لابد او میداند که چه کسی را به نبوت یا رسالت برانگیزاند.
«وَ إِذا جاءَتْهُمْ آیَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَیُصیبُ الَّذینَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَدیدٌ بِما کانُوا یَمْکُرُونَ» (الأنعام، 124)
ترجمه: و چون آیهاى به سویشان آید گویند هرگز ایمان نمىآوریم مگر آنکه نظیر آنچه پیغمبران را دادهاند به ما نیز بدهند، خدا بهتر داند که پیغمبرى خویش کجا نهد، کسانى که به گناه پرداختهاند به زودى نزد خدا بخاطر آن نیرنگها که مىکردهاند خفتى و عذابى سخت به ایشان مىرسد.
و نهایت آن که چه دلیلی وجود دارد که هر ثروتمند و متمولی که دغدغهی معاش ندارد، رشد کند؟! پس چرا ابتدا فقرا به آنها گرویدند و چرا سایر متمولین نه تنها رشدی نداشته، بلکه با دین و نبی مخالفت کرده و میکنند؟
سوال 63: فرض بگیریم خالق یکتا، خالقهای دیگری خلق کرده باشد که هر یک به عالم مخلوق خود بگویند فقط ما خالق هستیم ...؟
جواب: پاسخ این سؤال قبلاً به صورت مبسوط درج گردیده است، اما در این پاسخ کوتاه به نکات ذیل دقت نمایید:
الف - چه دلیلی دارد که حقیقت مشهود را رها کنیم و به سراغ فرض، عوالم و خدایان فرضی برویم؟ و بعد بر اساس فرض، اثبات حقیقت موجود و مشهود را بنماییم. تکلیف عقلی ما این است که به سراغ معلومات یقینی برویم و نه ظن و گمان. ظن، گمان و فرض، هیچ حجیت عقلی یا علمی ندارند.
«وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ» (یونس، 36)
ترجمه: بیشترشان جز خیال و پندار را پیروى نمىکنند، با اینکه پندار به هیچ وجه حق را اثبات نمىکند، (پس بدانند که) خدا بدانچه مىکنند دانا است.
ب - به فرض محال که چنین باشد، ما با یک خدا طرف هستیم که ما را مخاطب قرار داده است و از خدایان فرضی و عوالم دیگر فرضی نیز هیچ اطلاعی نداریم. اما یک عالم هستی و یک خدای حقیقی را درک نموده و به حد ظرفیت وجودی خود میشناسیم.
ج - اگر خدایانی باشند و هر کدام بگویند که فقط من خالق هستم، همگی دروغ گفتهاند و دروغ به ساحت ربوبیت راه ندارد و دلیلی هم ندارد. دروغ از ضعف است و ضعف نیز «نیستی و نقص در کمال» است و خدایی که ضعیف باشد، خدا نیست.
د- اگر خدایی باشد که خالق او باشد و خالقهای دیگری خلق کرده باشد، آن دیگران خالق نخواهند بود، چرا که اصل وجود را از دیگری گرفتهاند، پس خودشان نیز مخلوق هستند. مثل این است که بگوییم: خداوند به انسان علم، قدرت، حیات، و ... داده است. آیا انسان خالق یا خدا میشود؟ خیر. چون همهی این توانهای او از غیر و به صورت دائم وابسته به غیر است که اگر او نخواهد از انسان سلب میشود. پس همین حالت نسبت به خدایان فرضی دیگر نیز وجود دارد. لذا آنان مخلوق خواهند بود و نه خالق.
ھ – و نکتهی آخر آن که آیا آن خالق اول یا اصلی، از دروغ و کلک مخلوقات خود با خبر است یا خیر؟
سوال 64: ریشه قرآنی و چگونگی بیان حکم خمس را شرح دهید.
جواب: خمس که در آیه 41 از سوره انفال تصریح شده است یکی از احکام اسلام است. اما دقت داشته باشید که استخراج چگونگی اجرای احکام از آیات قرآن و سنت (احادیث)، خود یک رشتهی تخصصی تحصیلی مانند حقوق جزا، حقوق بینالملل، حقوق تجارت و ... در دروس دانشگاهی است و عجیب است که القا میکنند، حتی مربیگری فوتبال و آشنایی با قوانین و چرایی آنها مستلزم سالها تحصیل تخصصی میباشد، اما تمامی احکام اسلامی در یک ایمیل نیز قابل طرح و ریشهیابی و اجتهاد است؟! خیر. بلکه باید 7 الی 8 سال درس بخوانند، 4 سالش عمومی باشد و 4 سالش تخصصی باشد (مثل هر رشتهی علمی دیگری) تا استخراج احکام را یاد بگیرند، به همین دلیل گفتهاند که یا پزشکی بخوانید و یا به پزشک مراجعه کنید، یا مهندس ساختمان باشید یا اگر خواستید ساختمانی بنا کنید، به مهندس رجوع کنید. و نیز یا علم اجتهاد بخوانید و متخصص و مجتهد شوید و یا به مجتهد رجوع کنید. این که خمس و احکامش چگونه است؟ ریشهی آن چیست؟ چگونگی اجرای آن چون است و منابع استخراج و دلایل اثباتی آن کدام است؟ مثل این است که اگر پزشکی به شما دارویی تجویز نمودید، سؤال کنید: این دارو چیست؟ ترکیبش چیست؟ چه آثاری دارد؟ چگونگی آن بیماری و نقش این دارو در مداوای آن چگونه است؟ بدیهی است که پزشک دیگر پاسخ نداده و میگوید: لطفاً بروید مثل بنده سالها در پزشکی یا دارو سازی تحصیل کنید، چون پاسخش در یک ملاقات در مطب یا یک نسخه ممکن نیست.
سوال 65: آیا هابیل و قابیل با خواهرانشان ازدواج کردند، یا اجنه یا ملائک؟
جواب: هیچ پاسخ مستند و قطعیای وجود ندارد. اگر چه عدهای گفتهاند که لابد از ملائک یا اجنه بودهاند، اما این نظریه نمیتواند درست باشد، چرا که خداوند متعال و خالق بشر مکرر تصریح نموده است که نسل ما از «آدم و حوا – ع» است. مضافاً بر این که جنیان نسل دارند، اما ملائک ازدواج و تولید مثل ندارند.
عدهای بر این اعتقادند که منع و حرمت ازدواج خواهر و برادر از طرف خداوند است و این فعل یک قبح ذاتی ندارد و به همین دلیل در گذشته مجوسها [تداوم مؤبدان زرتشت] با خواهر و محارم به غیر از مادر ازدواج میکردند و امروزه نیز این ناهنجاری رفتاری در اروپا و امریکا بسیار است. پس چه بسا خداوند متعال برای یک نسل جایز کرده باشد. و البته فرزندان آدم نیز فقط هابیل و قابیل و احتمالاً دو خواهر برای آنها نبودهاند.
عدهای دیگر نیز بر این باورند که وقتی آدم و حوا از بهشت برزخی [نه بهشت قیامت] به زمین مادی هبوط کردند، تنها نبودند و آیات قرآن نیز دال بر فرمان نزول به جمع است. لذا منعی ندارد که خداوند، همان گونه که آدم را از خاک آفرید و فرمود حوا را نیز از همان خاک آفریدم، از ترکیب یا عصارهی خاک آنها (بدون ازدواج، منی، رحم و زایش) پسران و دخترانی آفریده باشد، لذا در عین حال که همگی از نسل آدم و حوا خواهند بود، رابطهی آنها برادری و خواهری که از «رحم» به وجود میآید نمیباشد و آنها با یک دیگر ازدواج کردند و سپس پسر هر یک با دختر دیگری (به اصطلاح پسر عمو و دختر عمو یا پسر دایی با دختر عمه و ...) ازدواج کردهاند.
سوال 66: آیا بین رفتار انسان در زندگی کوتاه مدت دنیا و عذاب اخروی که ابدی است تناسبی وجود دارد؟
جواب: دقت شود که اگر عذاب متوجه طول مدت گناه باشد، شاید این ایراد وارد باشد، اما حتی در دنیا نیز مکافات مجرم به ازای طول مدت جرم نیست، بلکه به تناسب نوع جرم و آثار آن است. مثلاً ممکن است کسی سه ماه نقشه بکشد که چگونه یک ساعت از زیر کار در رود، اما شخص دیگری در یک ثانیه طرف مقابل را بکشد. حال آیا میتوان گفت: چرا عذاب اعدا%
سوال 67: چرا اول ماه رمضان ما با کشورهای عربی متفاوت است، ولی روز عاشورا همه جا یکسان است و یک روز اختلاف ندارد؟
جواب: تشخیص حلول ماه جدید – که به دین یا ماه خاصی چون رمضان اختصاص ندارد، بلکه کاملاً یک مسئله نجومی و عمومی است - به «رؤیت هلال ماه» بستگی دارد و در مباحث شرعی فتاوای «رؤیت هلال» نزد مذاهب یا حتی مراجع شیعه نیز میتواند متفاوت باشد. به عنوان مثال برخی (مانند کشورهای عربی) تقویم ثبت و نوشته شده را ملاک میدانند – یا - در همه مذاهب و حتی تشیع برخی از فقها و مراجع معتقدند که «رؤیت هلال» اگر علمی باشد نیز صحیح است و برخی دیگر معتقدند که حتماً باید عینی باشد تا «رؤیت» به آن صدق کند. یعنی باید به چشم سر دیده شود – هم چنین برخی معتقدند که اگر هلال ماه در یک نیمکره دیده شود کافیست و برخی دیگر افقهای دیگر و از جمله یک کشور را ملاک میدانند ... و به همین خاطر گاه یک یا دو روز اختلاف نظر در رؤیت هلال رخ میدهد.
اما مقولهی «عاشورا»، یک عبادت واجب زمانی که به افق بستگی داشته باشد (مثل نماز، روزه یا فطر و ...) نیست، بلکه یک بزرگداشت است که غالباً شیعیان آن را بر پا میدارند. لذا نظر به این که غالب شیعیان در ایران زندگی میکنند، اقلیتهای مقیم کشورهای دیگر نیز هم زمان با شیعیان ایران، این روز بزرگ را اجر نهاده و با برگزاری همزمان مراسم عزاداری، در حفظ و ترویج فرهنگ عاشورا میکوشند.
سوال 68: مگر مراجع حکم به حرام بودن کالای اسرائیلی ندادهاند، پس چرا توسط بخش دولتی یا خصوصی وارد میشود؟
جواب: حرمت مصرف کالای اسرائیلی زیاد هم به حکم مراجع نیازی ندارد، هر عقل سلیمی میداند که نباید دشمن خود را مورد حمایت و تقویت [به ویژه تقویت اقتصادی] قرار دهد. و البته مراجع نیز اعلام نمودهاند تا اگر برای کسی به حکم عقل حل نشد، به حکم شرع روشن شده باشد. اما مگر همه در امور خود به حرف مراجع عمل میکنند؟! اگر این طور بود که تا کنون یا ظهور رسیده بود و یا دست کم شاهد این همه ظلم، فسق، فجور و جنایت نبودیم.
مراجع محترم در طول تاریخ، قبل از این که حکم حرمت مصرف کالای اسرائیلی را بدهند، احکام الهی در باب نماز، معاملات حلال، حرمت ربا، حدود حجاب و ... را بیان داشتهاند، آیا همگان رعایت میکنند؟!
در باب کالای اسرائیلی نیز قاعده بر این است که دولت به هیچ وجه اقدام به واردات نمیکند [مگر این که فریب بخورد] و گمرگات نیز جلوی ورود کالای اسرائیلی را میگیرند [مگر این که فریب خورده و یا رشوه بگیرند – که هر دو نمونه داشته است]. بالاخره در مملکت وسیعی چون ایران با هزاران کیلومتر مرز و همسایگانی چون افغانستان و پاکستان در شرق، ترکیه و عراق در غرب، کشورهای شمالی و جنوبی که معروفترین کشورها در اقتصاد فاسد، قاچاق و مواد مخدر هستند، ورود قاچاق چند کالای اسرائیلی نیز بعید نیست.
و البته این اشکال فقط به چند گمرگ و مأمورین مرزی یا چند قاچاقچی به دین که حتی شرافت ملی ندارند، چه رسد به تقیدات مذهبی در اطاعت از مراجع بر نمیگردد، بلکه این مصرف کنندگان هستند که میتوانند با عدم استقبال خود، موجب عدم سودزایی شوند. به عنوان مثال اگر روزی چند تن مواد مخدر وارد کشور و تهران میشود، معلوم است که بازار دارد.
سوال 69: چرا اخبار مربوط به سوریه در رسانههای ما منعکس نمیگردد و چرا گزینشی عمل میشود؟
جواب: قبلاً این سؤال درج شد و پاسخ مبسوطی نیز ایفاد گردید که اگر کلمهای چون «سوریه» را در بخش جستجو که سمت چپ بالای صفحه ی اصلی قرار دارد وارد نموده و کلیک کنید، قابل دسترسی میباشد. و در اینجا مختصر بیان میشود: «به عکس همان دلیلی که اتفاقات اسفبار بحرین در رسانههای صهیونیستی آمریکا، اروپا و ... منعکس نمیگردد» یعنی همان قدر که قیام مردم بحرین برای آمریکا و اسرائیل مضر است و به همین دلیل عربستان سعودی، امارات، اردن و سپاه صحابه آدم کش پاکستان به بحرین هجوم آورده تا نسل کشی کنند، شورشهای سوریه به نفع آمریکا و اسرائیل است، چرا که به دست خودشان درست شده است تا بهانهای جهت اشغال نظامی سوریه و راحت کردن راه سلطهی اسرائیل که بیش از 40 سال است تلاش میکند باشد. لذا اگر چه ما نوع حکومت بشار اسد را یک حکومت اسلامی یا دست کم دمکراتیک ندانیم، اما نباید این شورشها را هم چون قیامهای مردمی ببینیم، فریب بخوریم و با فرافکنی رسانهای به آمریکا، انگلیس و اسرائیل و اهدافشان در منطقه کمک کنیم. دقت شود که «اخبار» در سرتاسر عالم گزینشی صورت میپذیرد، چرا که امروزه نقش «اخبار» فقط اطلاعرسانی نیست، بلکه جهت دادن به افکار عمومی است.
باید از خود سؤال کنیم: چرا وقتی به اوباما میگویند: اگر در لیبی درگیری هست، در بحرین نیز مردم قیام کردهاند ...؟ پاسخ میدهد: به ما چه، مگر ما پلیس دنیا یا منطقه هستیم که هر کجا شلوغ میشود حاضر شویم؟ اما راجع به سوریه کار را به شورای امنیت نیز میکشانند و مثل جریان فتنه در ایران دخالت مستقیم میکنند؟ پس، باید بصیر بود.
سوال 70: آیا فرشتگان [چنان چه در نهج البلاغه آمده) واقعاً بال دارند و آیا آمدنشان از آسمان به زمین نیاز به زمان دارد؟
جواب: تعبیر بال برای ملائک، نه تنها در نهجالبلاغه، بلکه در قرآن کریم نیز مورد استفاده قرار گرفته است:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً أُولی أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ» (فاطر،1)
ترجمه: حمد و سپاس به آن خدائى اختصاص دارد که آفریننده آسمانها و زمین است. (خدائى که) فرشتگان صاحب دو، و سه، و چهار بال را رسولانى (فرستادگانی) قرار داد، خدا آن چه را که بخواهد در آفرینش مىافزاید. به راستى که خدا بر هر چیزى قادر مىباشد.
بدیهی است که منظور و مقصود از «بال» در این آیه و نیز کلام مولا در نهجالبلاغه، بالی مانند پرندگان نمیباشد، چرا که «ملائک» پرنده نیستند.
منظور از بال، همین استعارهای است که ما در زبان فارسی نیز به کار میبریم. مثلاً میگوییم: «انسان با دو بال ایمان و عمل صالح» رشد میکند یا می گوئیم: «دو بال عقل و علم» یا «دو بال حلم و شجاعت» و ...، بال ملائک نیز بال علم، قدرت، ایمان و ... است که فرمود خداوند هر چه بخواهد میافزاید. یعنی به هر ملکی هر قدرتی که بخواهد میدهد.
دقت شود که هر دسته از موجودات از چیزی خلق شدهاند، مثلاً آدم از خاک، جن از آتش و ملائک از نور خلق شدهاند، چنان چه روح ما نیز از نور خلق شده است. لذا ملائک، روح، عقل و ... از «مجردات» هستند. یعنی دارای ماهیتی مادی و جسمانی مثل انسان، حیوان، گیاه، جن و ... نمیباشند. لذا حرکت ملائک چون از ماده نیستند، در محدودیتهای زمانی و مکانی قرار نمیگیرد، چنان چه وقتی روح ما در عالم خواب به مشهد یا نقطهی دورتری میرود، در محدودیت زمان نیست و هم چنین است حرکت عقل یا فکر. یا حرکت روح وقتی از قالب بدن جدا میشود و وارد عالم برزخ میگردد و گاه به زمین بازگشت میکند و به خانه و خانواده سر میزند.
سوال 71: اگر ولی فقیه نایب امام زمان (عج) است، پس چرا انتخابش میکنیم؟
جواب: از آن جا که هیچگاه در امر هدایت الهی خلل و خلاءای نبوده و نخواهد بود و خداوند متعال بندگانش را در هیچ امری سرگردان رها نمیکند، یک دستور بسیار عقلانی، منطقی و روشن به مسلمان [به ویژه شیعه] داده شده است که هر گاه دسترسی به معصوم (ع) نیافتید – خواه وی حضور داشته باشد و یا در غیبت باشد – برای شناخت دین و احکام الهی، یا بروید و در این رشته تحصیل کنید و متخصص «مجتهد و فقیه» شوید و یا به فقیه مراجعه کنید. [مثل این است که بگویند: یا طبیب شوید و یا به طبیب مراجعه کنید – یا مهندس کامپیوتر شوید و یا به متخصصش رجوع کنید و ...]. چنان چه حضرت امام صادق علیهالسلام پس از بیان برخی از شاخصههای فقها میفرمایند: «فللعوام این یقلدوه» یعنی پس بر عوام [غیر فقیه] واجب است که از او تقلید نماید. لذا همهی مجتهدین و فقها، جانشینهای معصومین (ع) هستند. چنان چه پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «العلماء ورثة الانبیاء» یعنی علما جانشینان پیامبران هستند.
اما صرف اجتهاد و فقاهت و حتی مرجعیت، برای «رهبری» کافی نیست. ممکن است فقیهی در خود احساس کهولت نماید – ممکن است فقیهی احساس کند تکلیف دیگری دارد و این کار را دیگران بهتر انجام میدهند و ... . امام خمینی (ره) ابتدا سراغ سایر فقها رفتند و گفتند: شما قیام کنید، ما مثل سرباز در رکاب و خدمت باشیم. اما چون کسی این امکان را در خود ندید، گفت: پس تکلیف است خودم این کار انجام دهم. لذا فقها و مجتهدین (البته با ساز و کارهای متناسب با شرایط روز و تأیید شده) یکی از میان خود را برای انجام این تکلیف مهم الهی انتخاب میکنند.
سوال 72: در جهنم بسته است، یعنی هر کس در این ماه بمیرد به بهشت میرود؟ و اگر شیطان در غل و زنجیر است، چرا حتی برخی از روزهداران گناه میکنند؟
جواب: جهنم در همین عالم نیز بر کافرین احاطه دارد، چنان چه فرمود: «یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ» - از تو عذاب زودرس مىطلبند نمىدانند که جهنم کافران را از هر سو احاطه کرده است (54 - العنکبوت). پس درب جهنم در ماه مبارک رمضان بسته است، یعنی خداوند متعال رحمت واسعهاش را شامل میگرداند که کسی محاط در جهنم نگردد. بدیهی است هر کس در این ماه یا هر ماه دیگری از دنیا برود، جهنم یا بهشت رفتنش مربوط به ایمان و عمل اوست و روز معاد معین میگردد. پس اگر اهل جهنم باشد و در این ماه از دنیا برود (مانند بسیاری از کفار و منافقین و مشرکین و ظالمین عالم)، در قبر و برزخ دچار عذاب شده و در قیامت نیز به جهنم میرود. اما اگر کسی در همین عالم با معاصی و غفلتهایش خود را اهل جهنم کرده باشد، خداوند احاطهی جهنم را در این ماه بر میدارد تا بتواند استفاده کند و با استغفار، توبه و اصلاح خود، هرگز به جهنم برنگردد.
راجع به غل و زنجیر بودن شیطان نیز باید دقت شود که علت گناهان ما شیطان نیست، بلکه اختیار خودمان در اطاعت از هوای نفس است و شیطان فقط دعوت به شر (وسوسه) میکند و فقط بر کسانی که خودشان بخواهند مسلط میشود. این وسوسه و حتی این تسلط در ماه مبارک رمضان برداشته میشود، اما نفس هم چنان باقی است. به قول حضرت امام (ره) شیطان چنان کوکشان کرده که این کوک در ماه رمضان خود به خود کار میکند.
سوال 73: آیا این درست است که افراد مؤمن وقت مردن عذاب میکشند تا در آخرت پاک مشحور شوند و افراد بیتقوا به راحتی جان میدهند تا معذب شوند؟
جواب: خیر. اصلاً درست نیست. بلکه مضامین وارده یا مورد کج فهمی قرار گرفته است و یا مورد سوء استفاده. به قول خودتان عمری دعا میکنیم که خدایا عاقبت به خیر بمیریم، راحت بمیریم و... بر اساس آیات و احادیث وارده، مرگ مؤمن بسیار راحت است. در روایات بسیاری وارد شده که خداوند جان دادن را بر مؤمن آسان میکند. او را مشتاق مینماید. ملائک را به یاری و تشریفات میفرستد و در روایات بسیاری وارد شدن که جان را مانند «کشیدن مو از خمیر» از بدن مؤمن جدا میکنند. و بالعکس این اهل کفر، شرک، نفاق و معصیت هستند که به سختی جان میدهند. بلکه مسئله این است که اگر برای مؤمن چه در دوران حیات و چه به هنگام مرگ و چه پس از مرگ (در قبر و برزخ) ناراحتی و سختی وارد شود، خداوند متعال آن را مجازات او محسوب کرده و بابتش گناهانی از او میبخشد و البته عذاب مرگ، قبر یا برزخ و سپس قیامت به گناهانی تعلق میگیرد که نه با توبه و نه با هیچ عذاب دیگری بخشیده نشده است. و خداوند رحمان، رحیم، کریم و مهربانتر از آن و غفار و تواب است. خداوند متعال همیشه به مؤمنین بشارت داده و به کفار و اهل معصیت و مجرمین و ظالمین انذار داده است.
سوال 74: آیا عدم رعایت حجاب توسط زن، سبب بازخواست شوهرش در قیامت نیز هست؟
جواب: بدیهی است اگر اجزای عالم به هم پیوسته است و اگر هر فعلی که از یک فرد صادر میشود [اعم از گفتار یا رفتار و ...] در دیگران و در نهایت کل جامعهی بشری تأثیرگذار است، معلوم میشود که همگان نسبت به یک دیگر نیز مسئول هستند و بدیهی است که هر کسی نسبت به مسئولیتش در دنیا و آخرت مؤاخذه میگردد. به همین دلیل، امر به معروف و نهی از منکر که در جوامع پیشرفته کار پسندیده و عاقلانهای است، در فرهنگ اسلام مانند نماز و روزه «واجب» است.
البته باید دقت نمود که خداوند متعال راجع به گناه کسی از دیگری سؤال و مؤاخذه نمینماید، گناه هر کسی به گردن خودش است. اما از مسئولیت فرد در مقابل ارتکاب گناه دیگری سؤال میکند. به عنوان مثال در رابطه با سؤالی که مطرح شد، از همسرش مؤاخذه میکند که: چرا به هنگام انتخاب همسر دقت نکردی که مسلمان و مقید به بندگی خدا باشد و نه بندگی هوای نفس؟ چرا شرط نکردی؟ چرا آموزش ندادی؟ چرا تعلیم ندادی و چرا نصحیت نکردی؟ اگر اهل یادگرفتن و نصیحت نبود، چرا امر به معروف و نهی از منکر نکردی؟ دقت شود که امر به معروف و نهی از منکر، با توصیه و نصیحت فرق دارد و از جنس «امر و نهی» است. و اگر نپذیرفت، چرا سکوت کردی؟ چرا رضایت دادی؟! پس باید نسبت به مواضع و مسئولیتهای خودش در قبال بد حجابی همسرش پاسخگو باشد و جواب قانع کننده داشته باشد. و نهایت آن که به حکم و فرمودهی الله جل جلاله در قرآن کریم، فرمایشات معصومین (ع) و به حکم عقل: هر کس به فعل شخص یا گروهی راضی بود، خودش هم از او [آنان] است.
وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاً (النساء - 140)
ترجمه: به درستی که (خداوند متعال) این معنا را بر شما نازل کرد که هر گاه شنیدید به آیات خدا کفر ورزیده مىشود و به آن استهزاء مىکنند با آنان منشینید تا به سخنى دیگر بپردازند و گر نه شما نیز مثل آنها خواهید بود و بدانید که خدا کافران و منافقان را در جهنم فراهم خواهد آورد.
پس انسان در مقابل گناه مسئول است و هیچ گاه نباید به آن رضایت داده و یا خدایی ناکرده همراهی نماید.
سوال 75: آیا روح در حالت کما از بدن خارج میشود و میتواند (اینطور که در سریال نشان داده میشود) در کوچهها سیر و سیاحت کند؟
جواب: اصلاً و هیچ گاه به آموزههای سریالها توجه نکنید و هیچ وقعی برای آنها قائل نگردید، چون بیشتر در جهت القای دروغها و یا دست کم خیالات خود هستند تا معرفی حقایق هستی و آن هم از بیان وحی.
اما، دقت فرمایید که «روح» اصلاً در بدن نیست که از بدن خارج شود و یا به آن وارد شود. اگر روح آدمی در بدنش باشد، لابد بسیار محدود است و باید فضای معینی را اشغال کند و در آناتومی و کالبد شکافی معلوم شود که اینجا جای روی است. مثل جای قلب، کبد، ریه یا ... . بلکه روح احاطه به بدن دارد و تعلق و عشق به بدن دارد. به هنگام خواب، یا کما یا بیهوشی و ...، این احاطه و تعلق و توجه کمتر میشود و به هنگام مرگ به طور کلی قطع میگردد.
بدیهی است که روح به هنگام خواب یا کما یا بیهوشی و ...، هنوز ارتباط و تعلقی به عالم ماده دارد، لذا ممکن است سیری هم داشته باشد. مثل خواب دیدن. اما شکی نیست که اختیار و ارادهای ندارد. مثل این که کسی نمیتواند تصمیم بگیرد و اراده کند که حتماً امشب وقتی میخوابد، روحش به مشهد برود یا به دیدار فلان شخص برود. اما ممکن است به تناسب درجهی وجودیاش یا تعلقاتش، توجهش به نقطهای جلب گردد و رفتن روح نیز چنین نیست که پیاده یا سوار بر وانت یا الاغ یا هواپیما از سویی به سویی برود. البته بحث راجع به روح، و انواع روح مانند روح حرکت یا روح حیوانی، روح انسانی، روح ایمان ... و کلاً درجات روح بسیار مبسوط است و این چنین مسخره که در سریالها نشان داده میشود نیست.
سوال 76: میگویند از تضادهای قرآن کریم طرح چند مشرق و چند مغرب در آیهای و یک مشرق و مغرب در آیهی دیگر است؟
جواب: متأسفانه از سر لجاج و عنادی که دارند، نه قرآن را درست میخوانند و نه دربارهی آن چه بیان شده کمی تأمل میکنند!
پیشتر راجع به این موضوع که ابتدا سروش آن را مطرح کرده است، مطلب مفصلی درج گردید که با درج واژههایی چون «مغارب»، «مشارق»، «چند مشرق» و ... در بخش جستجو که در سمت چپ بالای صفحهای اصلی قرار داده شده است و کلیک روی آن میتوانید مطالعه نمایید.
در این فرصت مختصر بیان میگردد که مغربها و مشرقها در عالم قابل شمارش نیستند که بپرسیم مگر چند مغرب و مشرق داریم؟ و این مطلب از مقدمات جغرافی است.
پس وقتی سخن از «رب مشارق و مغارب» به میان میآید، و به ربوبیت خداوند که بر تمامی عالم هستی احاطه دارد تأکید مینماید و عالم هستی یک مغرب یا مشرق ندارد. مشارق و مغارب بیشماری در کرات، سیارات و حتی عوالم مختلف وجود دارد. حتی عوالم غیر مادی، مانند عالم عقل یا عالم عرفان نیز مغرب و مشرق دارد، طلوع و غروب دارد، چه رسد به عوالم دنیای مادی. بدیهی است که مشرق و مغرب برای زمین، یا ماه یا خورشید یا زهل متفاوت است، پس چندین مشرق و مغرب میشود.
وقتی سخن از دو مشرق و دو مغرب به میان میآید، به مشرق تابستان و مشرق زمستان اشاره دارد که مکانشان با یک دیگر متفاوت است و به همین دلیل چهار فصل به وجود میآیند.
و وقتی از یک مشرق و مغرب سخن گفته ومیفرماید « قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» (البقره - 28) یک تعبیر کلی است و به همین دلیل در ادامه آیه تأکید مینماید «اگر تعقل کنید»، یعنی بسیاری نمیخواهند در این نظم و عظمت خلقت نظر کرده و تعقل کنند.
حال چه خلاف یا تضادی در این تعابیر وجود دارد؟ و آیا غیر از این است که هر نقطهای نسبت به یک طرف مغرب و نسبت به طرف دیگر مشرق است؟ پس مشارق و مغارب قابل شمارش نیستند و هیچ تضادی هم در آیات الهی وجود ندارد.
سوال 77: درباره «خمس» فقط یک آیه در قرآن آمده و دیگر تکرار نشده و آن هم مربوط به غنائم است، پس چرا هر ساله باید خمس دهیم؟
جواب: دقت فرمایید که در هیچ کجای قرآن کریم نیامده است که اگر امری چند بار تکرار شد، معتبر است و انجام دهید. پس چه یک بار فرموده باشد و چه ده یا بیست بار، امر خداست و حجت است و اطاعت واجب میگردد. و اما در قرآن کریم مکرر نسبت به ضرورت و وجوب اطاعت از رسول و اولیالامر دستور داده شده است و فرمودهاند که دین و احکام را از ایشان بگیریم. این وهابی ها هستند که میگویند هر چه ظاهر قرآن گفت برای ما حجت است. حتی سنیها نیز چنین اعتقادی ندارند. لذا ما به وهابیها میگوییم که در قرآن آیات بسیاری مبنی بر وجوب اقامهی نماز وجود دارد، اما حتی یک آیه هم وجود ندارد که نماز صبح یا ظهر یا ... چند رکعت است. پس چگونه نماز میخوانید؟
احکام خمس، زکات، انفاق و ... نیز مانند نماز، روزه، حج و ... میباشد و بیان چگونگی آن بر اساس فرمودهی پیامبر اکرم (ص) و سنت عملی ایشان است. البته تفاوت این است که ما فرموده و سنت ایشان را (بر اساس فرمودهی قرآن و ایشان) از اهل بیت (ع) میگیریم، اما مذاهب دیگر چنین نیستند و اهل بیت (ع) نیز چگونگی احکام خمس را مانند نماز، روزه و سایر احکام بیان نمودهاند.
سوال 78: در سورهی بقره آیه 223 آمده است که زنان کشتزار شمایند، پس از هر طرف به کشتزار خود برآیید. آیا یعنی مرد مجاز به هرگونه جماع با همسر خویش است؟
جواب: باید به عزیزان حق داد که چنین سؤالاتی در ذهنشان ایجاد گردد، چرا که بسیاری از ترجمهها از دقت لازم برخوردار نیستند.
این که فرمود: «زنان کشتزار شمایند»، نوع رابطه و نقش زن و مرد در تولید مثل را بیان میدارد که مانند زمین، بذر و زارع میماند. نقش مرد کاشتن بذر است و سپس رسیدگی و نقش زن، پرورش بذر است تا رویش سالم و کامل.
کلمههای « أَنَّى شِئْتُم»، نیز به معنای «هر طوری» نیست، بلکه به معنای هر زمان یا مکان است. پس منظور این بخش چنین است که آزادید هر موقع که خواستید یا در هر مکانی که مناسب دیدید با همسر خود جماع نمایید. و چون بحث از تولید مثل است، معلوم میشود که سخنی از «هر طوری که خواستید» در میان نیست، چرا که از جماع به هر طوری، زن باردار نمیگردد. اگر چه جماع جز در موارد یا شرایط و یا چگونگیهایی که نهی شده است، ممنوعیتی ندارد و به میل طرفین بستگی دارد و « قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُم» نیز بیانگر این است که اسلام جماع زیاد را به همسران توصیه میکند [چنان چه بالاخره علم امروز نیز به فواید جسمی، روحی، روانی، اخلاقی، نقش در حفظ کیان خانواده و ... آن پی برده است].
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ذیل این آیه مینویسد: «این را هم باید بدانیم که آوردن جمله: (زنان شما کشتزار شمایند) قبل از بیان (فاتوا حرثکم) و نیز تعبیر از زنان براى بار دوم به (کشتزار) خالى از این دلالت نیست، که مراد توسعه و آزادى دادن در عمل زناشویى است، یا از نظر مکان و یا از نظر زمان. البته مکانى که زنان انتخاب کنند، نه آنجایى که مردان از زنان انتخاب کنند.»
قسمت دوم را از اینجا کلیک کنید
ادامه مطلب ...
موضوع مطلب :