فتح الفتوح امام چه بود/ نظر ایشان درباره کسانی که دم از ولایت علی(ع) میزنند اما از انقلاب حمایت نمیکنند / خاطرات شنیدنی از ابراز ارادت رهبران و بزرگان ادیان
حجت الاسلام و المسلمین احمدرضا میرحاجتی اگرچه اکنون در جایگاه امام جمعه موقت و مدیر حوزه علمیه اهواز همراه و همگام مردم جنوب است، اما او را هنوز هم بیش از همه به واسطه کتاب گرانسنگ "عصر امام خمینی" میشناسند؛ کتابی که اکنون به زبانهای مختلف نیز ترجمه شده و یک مرجع ارزشمند پژوهشی در باب انقلاب اسلامی و بنیانگذار آن به شمار می آید.
در ایام سالگرد ارتحال حضرت روح الله فرصت را مغتنم شمرده و در فاصله یکی از سفرهای این استاد حوزه که به منظور تبین جایگاه پیر جماران در کل کشور انجام میگیرد، در رجانیوز میزبانش بودیم.
این مصاحبه آنجا خواندنیتر میشود که مصاحبهشونده تحلیلهای خود را با ذکر شواهد و مثالهای فراوان و ناشنیده قوت میبخشد و خواننده را برای دنبال کردن ادامه موضوع راغبتر مینماید.
متن کامل این گفتوگو در ادامه آمده است:
بزرگداشت امام احترام به شعائر الله است
ایام ارتحال امام امسال مقارن شده است با ایام ولادت حضرت امیرعلیهالسلام و حضرتعالی به عنوان یک امامپژوه و کارشناس بحث امام، با توجه به اینکه کتاب «عصر امام خمینی» را هم نوشتهاید، بفرمایید که چه درسی و پیامی را میتوان از این تقارن ایام گرفت؟
بسماللهالرحمنالرحیم و صل الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین. تشکر میکنم از شما و همه برادران عزیز و گرانقدر که در رسانه تأثیرگذار رجانیوز مشغول خدمتید و در عرصه بسط و توسعه ارزشهای دینی و انقلابی هستید و انشاءالله که در این راه بیش از پیش موفق باشید و همواره در خط ولایت ثابت قدم بمانند.
ابتدائاً عرض کنم «وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ»(1) این آیه قرآنی بسیار درسآموز است و خداوند میفرمایند، کسی که شعائر الهی را بزرگ میدارد نسبت به بزرگداشت آنها اقدام میکند و در این جهت قدم برمیدارد و تلاش و فعالیت میکند، نشانه تقوای الهی است. این نکته بسیار مهمی است. شعائر جمع شعیره است؛ یعنی نشانه. هر چیزی که نشانه خداوند سبحان، نشانه توحید و نبوت و امامت باشد، در واقع از شعائر الله محسوب میشود. امام «رضواناللهتعالیعلیه» واقعاً از شعائر الله است، امام(ره) نشانه خداپرستی و تجلی خداپرستی در دنیای معاصر بود. امام(ره) نشانه ایمان صادقانه به آموزههای نبوت است و امام(ره) تجلی آموزههای امامت است و اینها نکات بسیار مهمی است، لذا امام واقعاً یکی از شعائر الله است و بزرگداشت ایام ارتحال حضرت امام(ره) احترام به شعائر و نشانههای الهی است. این نکته مهم اولی است که باید عرض کنم.
به تعبیر نویسنده جهان عرب امام آمد تا سپاه بیلشگر علی (ع) را رهبری کند
اما این تلاقیای که صورت گرفته است، از یک سو سالروز ارتحال حضرت امام(ره) و از سوی دیگر سالروز ولادت حضرت مولیالموحدین امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(علیه السلام) بسیار درسآموز است و نکات مهمی در آن نهفته است. به نظر من اساساً بحث حضرت امام(ره) از بحث امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام قابل انفکاک نیست. چرا؟ چون امام خودشان مولود امامت امیرالمؤمنین و اعتقاد گر امامت امیرالمؤمنینعلیهالسلام بودند. امام مولود آموختههای اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام بودند.
بد نیست خیلی گذرا به دو نکته اشاره کنم. در برداشت دیگران هم این واقعیت منعکس شده. هم غریبهها و آنهایی که به نحوی آشنا هستند، اما از امام فاصله یا فاصلههایی داشتند. آقای "بروس موزلیش" نویسنده کتاب «خمینی مخفی است»، تحقیقاتش را در این کتاب گردآوری کرده است. در بخشی از این کتاب که ظاهراً بخش پایانی است اینطور اظهارنظر میکند: «مهمترین ویژگی این مرد ـیعنی امام خمینی(ره)ـ عشق وافرشان به اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام بوده است».
یا وقتی میبینید یک ژورنالیست و خبرنگار و نویسنده جهان عرب، محمد حسنین هیکل به ایران میآید و با امام ملاقات میکند. آن انعکاس ملاقاتش با امام و برداشتش از حضرت امام که همان تفسیر ایشان در باره حضرت امام بود در مقدمه کتاب «مَدافع آیتالله»، یعنی طوفانهای آیتالله، به این صورت منعکس میکند که "کانّه شخصیتٌ من شخصیتٍ فتنة الکبری، عادة الی هذا الزمان" مثل یکی از شخصیتهای صدر اسلام است که عادة الی الحیاة، دوباره به یک حیات جدید برگشته "لقیادة معسکر علی بعد فقد علی"، آمده تا سپاه بیرهبر علی را دو باره رهبری کند. خیلی تعبیر عجیبی است.
این کتاب را چطور میشود تهیه کرد؟
فکر نمیکنم این کتاب به فارسی ترجمه شده و نسخههای چاپ عربیاش هم فکر نمیکنم تجدید چاپ شده باشد. نسخهای از آن را من در کتابخانه یکی از پژوهشکدهها در قم ملاحظه کردم.
این نگاه حسنین هیکل است که کأنّه برخورد کردم به یکی از صحابه پیغمبر و علیبن ابیطالب علیهم السلام که از گذر زمان و معبر زمان عبور کرده و آمده در این زمان. لقیادة معسکر علی بعد فقد علی، آمده تا سپاه بیرهبر علی را بعد از شهادت علیبن ابیطالبعلیهالسلام رهبری کند.

واقعاً شخصیت امام از شخصیت حضرت امیر علیه السلام قابل انفکاک نیست، چون امام از حیث معنوی، روحی و فکری از شخصیت حضرت امیرعلیه السلام ارتزاق شده است، امام تجلی است، در قالب یک قطره از اقیانوس بیکران امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب علیه السلام؛ لذا خیلی مناسبت دارد در این ایام هم از حضرت امیر گفته شود و هم از امام.
امام میفرمودند اینها که دم از ولایت علی میزنند و از انقلاب پشتیبانی نمیکنند، صادق نیستند
اساساً نکته لطیفی اینجاست که امام در بخشی از فرمایشهایشان تأکید میفرمودند عدهای از ولایت علیبن ابیطالبعلیهالسلام دم میزنند، اما با انقلاب اسلامی و آموزههای آن ناسازگارند و از جبههها پشتیبانی نمیکنند. از انقلاب پشتیبانی نمیکنند. امام میفرمود اینها در اظهار ولایتشان و محبتشان به امیرالمؤمنین صادق نیستند. این مضمون فرمایشهای حضرت امام است.
کسانی که مایل هستند میشود به این فرمایشها که نسبتاً مفصل هم هستند، در صحیفه امام مراجعه کنند و تفحص کنند.
امام(ره) انقلابی بودن، انقلابیگری، در خط اسلام اصیل و ناب بودن، پیگیری منویات بلند انقلابی را از نشانههای ولایت امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب علیه السلام میدانستند، ولذا کسی از ما سئوال کند الان که ایام ارتحال امام با ایام ولادت حضرت امیرعلیهالسلام تلاقی کرده است، این میتواند مفهوم و معنای خاصی داشته باشد؟ عبرتآموز و درسآموز باشد؟ بله! در اوج درسآموزی است. چرا؟ چون امام مولود مکتب آموزههای امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب علیهالسلام است.
نقطه دیگر بسیار مهم تلاقی درس ایام ولادت امیرالمؤمنینعلیهالسلام با درسهای ایام رحلت حضرت امام که ما بیش از ایام دیگر متوجه شخصیت حضرت امام میشویم، این مطلب است که امام یک راه و مکتب جدید را به بشریت معرفی کردند که آن راه و مکتب و آموزههای نو و نوین چیزی نبود، مگر همان مکتب، آموزهها و راهی که امیرالمؤمنین علیبن ابیطالبعلیهالسلام معرف آن بودند و شاخصههای آن مکتب و این راه جدید همانهایی است که امیرالمؤمنینعلیهالسلام چهارچوبش را در فرمایشهای گوهربارشان که بخشیاش را در نهجالبلاغه آمده بیان فرمودهاند.
300 خبرنگار خارجی در زمان رحلت امام آمدند تا سقوط نظام اسلامی را مخابره کنند
به نظر شما بعد از 23 سالی که از رحلت امام میگذرد، جایگاه امام خمینی در این عصر چیست؟
این هم سئوال بسیار خوبی است. واقعاً یکی از صحنههای عبرتآموز تاریخ معاصر، بلکه تاریخ هزار ساله بشر، همین ایامی است که ما در آن به سر میبریم. 23 سال پس از رحلت حضرت امام وارد بیست و سومین سال شدیم. میبینیم برخلاف خواست سردمداران دنیای معاصر، آنهایی که زور و زر و ثروت در دستشان بود، مسیر تاریخ به سمت و سوی دیگری رفت.
من به نکته لطیفی اشاره کنم که عمق عرضم بیش از پیش مشخص شود. دقیقاً بعد از رحلت حضرت امام(ره)، بلکه همزمان با ساعات وخامت حال ایشان که خبر به نحوی به بیرون درز کرده بود، موج خبرنگاران خارجی، بهویژه غربی و کشورهای اروپایی و امریکا به ایران سرازیر شد. بیش از 300 خبرنگار در ایام رحلت حضرت امام در ایران حضور داشتند. شما که خودتان اهل کار رسانهای هستید، آیا واقعاً اینها مشتاق بودند تشییع جنازه امام را به تصویر بکشند؟ آیا مشتاق بودند عزاداری مردم را انعکاس بدهند؟ اینها که سالهای سال با امام دشمنی کرده بودند. اصلاً سیاست مصوب رسانهای غرب، سانسور و تحریف امام بود. بیش از 300 خبرنگار چه مأموریتی در ایران حضور داشتند؟ به تعبیر بعضی از عزیزانی که اهل دقت هستند، اینها آمده بودند که سقوط نظام جمهوری اسلامی را مخابره کنند.
اینها آمده بودند شکست ایده و افکار و نظامی که امام پایهگذار آن بود به جهان مخابره کنند و یک فتحالفتوحی را برای خودشان در دنیا رقم بزنند و معرفی کنند، اما اتفاقی که افتاد چه بود؟ آنقدر متحیرکننده بود که ژوئیه 1996، یکی از خبرنگاران آمریکایی که در مراسم تشییع جنازه شرکت کرده و با دوربینش تصویری را به ثبت رسانده بود، آن را در یکصدمین سالگرد انتشار نشریه نیویورکتایمز چاپ کرد، وقتی در موزه modern art (هنر مدرن) در نیویورک تصویر یکصد سال گذشته به نمایش گذاشته شده بود، تنها یک تصویر از ایران در این نمایشگاه بود و آن هم تصویر مربوط به تشییع جنازه امام بود و خبرنگاری که این را ثبت کرده بود، در آنجا زیر این تصویر، این کلمات را درج کرده بود: «من در استقبال این مرد بودم، در تشییع این مرد بودم. به نظر من مردی که با 5 میلیون استقبال میشود، بعد از ده سال بحرانیترین شرایط را در کشور خودش در زمان رهبریاش طی میکند و با ده میلیون بدرقه میشود، یک سِرّی در وجودش هست. باید در این دقت کرد».
23 سال بعد از رحلت حضرت امام این سِر دارد خودنمایی میکند و بیشتر متجلی شده است. امروز از بیش از 80 کشور جهان در قم طلبه داریم. هزاران طلبه جوان که مشغول تحصیل هستند. امروز بسیاری از رهبران مسلمان جهان، حتی سنی مذهب به آموزههای اسلام در بعد اجتماعی آنگونه مینگرند که امام به آن صورت به آنها نگاه میکرد. با صراحت از ایدههای بسیار عمیق و مهم حضرت امام بهویژه در نحوه اداره حکومت مسلمانان به امام اقتدا کردند و دارند از ایشان درس میگیرند. این واقعیتی است.
مفتی از اعظم اهل سنت یکی از کشورها میگفت که من شیفته خمینیام
یکی از بزرگان اهل سنت و مفتیان یکی از کشورهای صاحب نام، معاون بینالملل حوزه علمیه قم را با اصرار به یک مصاحبه رادیویی دعوت میکند و میگوید همین الان شش میلیون شنونده دارد و مصاحبه کن. به صراحت میگوید: «میدانی چرا من دست تو را باز گذاشتم؟ چون من شیفته امام خمینی هستم». از حوزه علمیه قم درخواست مبلّغ میکنند. وقتی جواب میشنوند که مبلّغین ما شیعه هستند، اینها تأکید میکنند که آیا مبلّغین شیعه شما همان چیزی را که حضرت امام مبلغ و مروج آن بود ترویج میکنند؟ جواب میشنوند که بله، میگویند: «پس شیعه و سنی بودنش برای ما مهم نیست. همخط و همفکر و همعقیده با امام بودن برای ما مهم است».
الان دارد 23 سال از رحلت امام میگذرد. 500 نفر شیعه در بخشی از افریقا تنها به دست یک طلبه از طلبههایی که بعد از رحلت حضرت امام در ایران حضور پیدا کردند با اقتدا به او به 5 میلیون شیعه مبدل شدند. شیعه معتقد و خالص و دوستدار حضرت امام.
چرا طلبه درس آموخته قم را در بلژیک به شهادت میرسانند؟
در کدام کشورها؟
مثلاً در نیجریه که مهد اینهاست، اما در کل کشورهای افریقایی با سرعت دارد بسط مییابد. آقای "ابراهیم زاکی زاکی" طلبه سیاهپوست آفریقایی که به ایران آمد و برگشت، با اقتدا به حضرت امام، مراسمهای روز قدس را بسیار عظیم دارند برگزار میکنند. به برکت حضرت امام 50 نفر شیعه در آنجا بودند و الان 500 هزار نفر شیعه در آنجا هستند. یا آقای عبدالله دهدوه امام جماعت مسجد شیعیان ـکه اخیراً در بلژیک به شهادت رسیدـ بیدلیل نبود مسجد ایشان مورد هدف قرار گرفت و متأسفانه ایشان به شهادت رسید.
ایشان هم قم بودند؟
آمدند در قم تحصیل کردند و برگشتند بلژیک و در آنجا مستقر شدند.
سر ماندگاری امام را آقا به خوبی شکافتند
به نظر شما رمز ماندگاری نفوذ و توسعه کلام امام چیست؟
به نظر من به این رمز، حضرت آقا خوب توجه کردند و این سرّ را خوب شکافتند. به همین دلیل امامت امت بعد از حضرت امام به حضرت آقا رسید. حضرت آقا تقریباً در دهه 70، این جمله را فرمودند که «این امت بدانند که از این پس دنیا شاهد شکوفایی روزافزون امام خمینی خواهد بود». این جمله از سر یک تحلیل گذرا و زودگذر و برخورد احساسی با مقوله امام نبود. خیلی عمیق بود. به خاطر اینکه حضرت آقا امام را بیش از همه شناخته بودند و شخصیت امام را تجزیه و تحلیل کرده بودند.

امام برای دنیای معاصر یک شخص نبود. اصلاً نمیشود در این تردید کرد. یک واقعیت غیرقابل انکار بود. امام یک ندای مطابق با فطرت بود. چرا امام این همه مشتری پیدا کرد؟ یک پیرمرد محاصره شده در بین یک ارتش تا دندان مسلح، به خارج از کشور تبعید میشود، درحالی به ترکیه تبعید میشوند که عبا و قبا و عمامه امام را از ایشان گرفته بودند. چرا ندای امام اینگونه گسترش پیدا کرد و خریدار پیدا کرد؟ به خاطر اینکه ندای امام مطابق با فطرت و روح الهی انسانها بود، به همین دلیل ندای امام یک ندای جهانی شد.
زن مسیحی که زیور آلات خود را برای دیدار با امام فروخت میگفت آمدهام تا مسیح را دوباره ببنیم
امام از قم برخاست، قیام امام در ایران آغاز شد، اما مخاطبین امام در چهارسوی جهان حضور داشتند. خانم دباغ نقل میکردند که ما در نوفللوشاتو بودیم، یک زن مسیحی آفریقایی و سیاهپوست آمد و گفت: «من برای اینکه به اینجا برسم، زیورآلات و بخشی از داراییام را فروختم و پول بلیط را تهیه کردم و برای همین یک شب هم هست و همین الان باید از نوفللوشاتو به پاریس بازگشته و با پرواز برگردم، والا پول برگشت هم ندارم که دو باره بلیط تهیه کنم» و خواهش و اصرار میکرد که یک ملاقات با امام میخواهم. ما ترتیب این ملاقات را دادیم و امام از مترجم سئوال کرد که برای چه آمدهاید؟ ایشان گفت: «من وقتی شما را دیدم احساس کردم که میتوانم الان حضرت مسیح را بهتر و بیشتر و بشناسم. آمدهام اینجا که دو باره حضرت مسیح را احساس کنم. شما تجلی حضرت عیسی و پیامهای الهی او هستید». بعد وقتی ملاقات تمام شد و آن خانم میخواست برود، خانم دباغ میگفت که ایشان به پهنای صورتش اشک میریخت و میگفت بعد از این ملاقات به حضرت محمد(ص) علاقمند شدم.
آقای خلیلویچ یک مسلمان اهل یوگسلاوی بود. در جنوب یوگسلاوی شش شهر مسلماننشین است که جزو کوزوو نیستند. همینکه انقلاب اسلامی آغاز میشود، به خاطر دیدن تصاویر حضرت امام از تلویزیون یوگسلاوی و تأکیدات ایشان روی اسلام و آموزههای اسلامی به شخصیت حضرت امام علاقمند میشود و این علاقمندی، کار را به جایی میرساند که ایشان شیعه میشود و چون دستش به ملاقات با امام نمیرسیده، نام یکی از فرزندان پسرش را تهران میگذارد و علیرغم جو پلیسی حاکم بر یوگسلاوی که مثال زدنی بوده است، سعی میکند در جنگ تحمیلی بیاید و در کنار رزمندگان اسلام شرکت کند، اما نمیتواند بیاید. در ایام کسالت حضرت امام به ایران میآید، موقع رحلت حضرت امام اینجا بوده، وقتی به صربستان یا یوگسلاوی سابق برمیگردد، همسرش و فرزندانش نقل میکنند تا چند روز نمیتوانست غذا بخورد و از شدت تأثر رحلت امام، لکنت گرفته بود و فرزندش را به ایران میفرستد که طلبه شود و اتفاقاً فارغالتحصیل هم شد. بسیار اهل قلم، اهل نظر و انسان شریف و وارستهای است.
امروز در تمام دنیا به حضرت امام به دیده یک "مدل انسانی" نگاه میشود
سرّ نورافشانی و عظمت حضرت امام در دنیای معاصر را باید در گره خوردن امام با فطرت بشر معرفی کرد. در هر وصیتنامه شهیدی به صورت میانگین، چهار بار نام حضرت امام آمده است که نشان میدهد حضرت امام در فطرت انسانها جای پیدا کرده بود. در واقع امام، امام دلها و فکرها بوده و امروز هم در همین بخش دارد خودش را نشان میدهد، یعنی در چهارسوی جهان دارد بر فکرها و دلها امامت میکند.
من دو تا مثال نو زدم و از تکرار صدها مثالی که قبلاً بارها شنیدهاید، پرهیز کردم. صدها و هزاران مورد و مصداق داریم که نشان میدهد ندای امام یک ندای جهانی و بدون مرز بوده، چون با فطرت بشر گره خورده بوده و این عظمت را به امام بخشیده بوده است.
امروز به حضرت امام در تمام دنیا به دیده یک مدل انسانی نگاه میکنند. آنجایی که امام از حجاب رسانهها به در آمده است. درحالی که غرب با امام چه عداوتی ورزید. امام یک مدل به تمام معنا انسانی است. انسانیت انسان در امام ظهور و بروز پیدا کرد. خبرنگار فرانسویای که به کمین نشسته بوده، نقل میکند که غذا خوردن امام چند دقیقه طول کشید. یک آبگوشت ساده بود و غذا خوردن را آغاز نکرد تا همسرش رسید، همسرش را مورد احترام قرار داد، روی یک سفره ساده روی زمین نشسته بود. بعد این غذا خوردن را با سفره مفصل و متلونی که پاپ ژان پل دوم پهن کرده بود، مقایسه کرده بود. این نشان میدهد که تمام زوایای زندگی امام مورد مداقه قرار گرفته بود. امام واقعاً یک مدل انسانی بود.
به همین دلیل امروز میبینیم که اشارات حضرت امام مورد توجه قرار گرفته و نسل انقلابی امروز و فردای جهان و نیاز عدالتخواهان جهان به این مدل انسانی و این الگوی رهبری، بیش از پیش احساس میشود.
این روزها تحولات مصر را دارید رصد میکنید، میبینید که حکام نظامی مصر چگونه دارند آرای مردم را به انحراف میبرند و انقلابیون را چگونه در فشار و سختی قرار میدهند، این تحلیل را از زبان اغلب تحلیلگران، بهویژه در کشورهای مسلمان داریم میشنویم که باید قدرت، اقتدار و ارادهای در مصر میبود که میتوانست سردمداران نظامی مصر و شورای نظامی آن را مهار کند و بیشتر احساس میکنیم که اینها خلاء یک رهبری میدانی را دارند. رهبری میدانی مثل حضرت امام و حضرت آقا حضور ندارد.
وقتی که در بهمن 1357 امام به بهشت زهرا آمدند و آن سخنرانی معروف را کردند، فرمودند: «توی دهن این دولت میزنم، من دولت تشکیل میدهم». جملاتی که مانند رعد و برق بر سر رژیم و آمریکاییهایی که اتاق فکر حفظ رژیم را تشکیل داده بودند، کوبیده شد. امام در پایان صحبتهایشان فرمودند: «به سران ارتش نصیحت میکنم». خیلی نکته دقیقی بود که امام سخنرانی را تمام نکردند، مگر اینکه فرماندهان ارتش را مورد خطاب قرار دادند. امام به سران ارتش فرمودند: «شما نمیخواهید مستقل و آقا باشید؟ شما میخواهید نوکر باشید؟» بعد فرمودند: «مردم بیدار باشید. ملت بیدار باشد. اینها برای بازگرداندن شاه برنامه دارند، ولی کور خواندهاند. ما هستیم و نمیگذاریم اینها دو باره سلطه پیدا کنند». سرلشکر هایزر در خاطراتش مینویسد این جملات و این سخنرانی به ویژه آنجایی که آیتالله خمینی ارتش را مورد خطاب قرار داد، تمام برنامههای ما را به هم ریخت و ارتش از هم پاشید.
ببینید! امام که یک مدل رهبری است، امام که یک مدل انسانی است، امام که یک الگوی ارتباط ملت و رهبری است، امروز خلاء او بیش از هر زمانی بهویژه در کشورهای اسلامی حس میشود و این موضوعی کاملاً مشخص است.
12 درصد مردم آمریکا اسم رییس جمهورشان را بلد نبودند اما امام را اکثر آمریکاییها میشناختند
به نظر شما امام آنگونه که باید و شاید برای دنیای معاصر شناخته شده است؟
قطعاً و حتماً، این مطلب را میتوان گفت که امام برای دنیای معاصر از حیثی کاملاً شناخته شده است. شاید هیچ رهبر سیاسیای به اندازه امام در دنیای معاصر نتوانست نظرها و فکرها را به خود متوجه کند.
در 1962 یا 1963 وقتی کندی رئیسجمهور شد، 12% از مردم آمریکا اسم رئیسجمهورشان را بلد نبودند. امام خمینی وقتی انقلاب را به پیروزی رساند، اکثر مردم امریکا با نام خمینی آشنایی داشتند و این یکی از عجایب است و باید در جای خودش مورد دقت قرار بگیرد که علت این قضیه چیست. به همین سادگی نیست که بگوییم رسانهها امام را معرفی کردند. رسانههای غرب قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با مقوله امام بسیار بااحتیاط برخورد میکردند و بعد از پیروزی انقلاب هم به همین شیوه ادامه دادند و یک جایی هم که به تعبیر خودشان غفلت کردند، بعداً جبران کردند، چون بنا نداشتند به دست خودشان مروج امام بشوند، اما یکی از ویژگیهای دنیای رسانهای در غرب، تحریف و سانسور حضرت امام بوده است.

با یک برنامهریزی کاملاً مشخصی قصد داشتند کاری کنند که امام به دنیا معرفی نشود. این تعبیر حضرت آقاست که امروز این انقلاب بدون نام امام در هیچ جای دنیا شناخته شده نیست. بهرغم این عداوتها و دشمنیها، روز به روز آشنایی مردم دنیا با حضرت امام بیشتر میشود. چرا؟ چون آمار مسلمانان دارد ازدیاد پیدا میکند و این ریشه در قیام الهی حضرت امام دارد که اینجا جای بحثش نیست و من آن را در کتاب «عصر امام خمینی» شکافته و دلایل و شواهد و قرائن را ذکر کردهام.
امروز واتیکان به صراحت اعلام میکند که جمعیت مسلمانان دارد بر جمعیت مسیحیان پیشی میگیرد و اسلام سریعالرشدترین دین در امریکا و اروپاست، اما این واقعیت را هم نباید نادیده گرفت که دنیای رسانهای در غرب، اَبَررسانهها که در دست صهیونیستها هستند، سیاست ثابتشان این است که مردم با امام خمینی آشنا نشوند، با امام خامنهای آشنا نشوند. اینها به صورت خبری ارائه داده میشوند، اما بنای جدی بر این است که مفهوم امامت و امام بودن امام خمینی و امام خامنهای به دنیای غرب منتقل نشود و مردم، واقعیتهای متعالی شخصیت الهی این دو بزرگوار را نشناسند. این مسئله رسالت سنگینی را برای ما ایجاد میکند و مخصوصاً دوستان رسانهای باید در این زمینه تلاش بیشتری کنند.
حتی تصاویر اما را سازماندهی شده منتشر میکردند
نحوه برخورد رسانههای غربی با امام چگونه قابل تحلیل است؟
برخورد رسانهای غرب با حضرت امام دو بعد داشته است: سانسور و تحریف. یکی از نکاتی که همه بر آن تأکید کردهاند این است که در رسانههای غربی، تصاویر حضرت امام هم ساماندهی شده و سازماندهی شده ارائه میشد. تصاویر با لبخند کمتر از امام منتشر میکردند. همین حالا هم همینطور است. تصاویر لطیف امام را انعکاس نمیدادند.
غرب که صدای دهل آزادیخواهی و آزادیطلبیاش و اشاره دروغشان به مبانی آزادی، گوش عالمیان را کر کرده، حاضر نشدند حتی پیام دینی فلسفی امام به گورباچف را چاپ کنند. دوستان دانشجوی فرهنگی ما آن زمان در اروپا وقتی تلاش کردند پیام امام را در نشریات معروف اروپا چاپ کنند، به هیچوجه موفق نشدند، حتی گمانم فرانکفورتر بود که راضی شد پیام را چاپ کند، مبلغ گزافی را درخواست کرد و دوستان هم از این طرف و آن طرف تهیه کردند، ولی بعد از توافق، یک روز قبل از چاپ زنگ زدند که بیایید و این را ببرید، چون ما نمیتوانیم چاپ کنیم. خط قرمز ماست. گفتند: «اینکه سیاسی نیست، اعتقادی است»، گفتند: «نه! ما نمیتوانیم پیام آیتالله خمینی را چاپ کنیم».
جالب است بدانید که در قضایای 15 خرداد 42 هیچ تصویری از حضرت امام منتشر نشد. الان آرشیو نشریات اروپایی امریکایی هست. این نکته مهمی است که هیچ تصویری از حضرت امام در آنها نیست. پیام امام به گورباچف، پیام سادهای نبود. آن زمان پیشبینی سقوط ابرقدرت مشرق بود. به تعبیر کارشناسانی که سالها در اروپا و امریکا زندگی کرده بودند، اگر یک پیام را یک کاردینال یا کشیش مسیحی میداد، چه اتفاقی میافتاد؟ این را در صدر اخبارشان قرار میدادند و میگفتند یک کشیش مسیحی توانسته پیشبینی کند که یک یا دو سال دیگر بزرگترین نظام جهان حتی در بعد اعتقادی خود دچار فروپاشی میشود.
علیرغم آنکه یک سوژه خبری بسیار خوبی بوده.
بله، ولی آنها نهتنها روی این بعد مانور ندادند، حتی حاضر نشدند اصل پیام را هم چاپ کنند. در بحث حضرت آقا هم این قضیه به نوعی تکرار شده است، البته بسیار شدیدتر و دقیقتر. وقتی سردبیر بخش خاورمیانهای یکی از نشریات معروف امریکایی به ایران میآید و با سردبیر یکی از نشریات معروف ما مصاحبه میکند، در بین گفتگویشان میگوید: «ما غربیها از فعل و انفعالات سابق در تعامل با انقلاب شما درسی گرفتیم و یکی از آن درسها این است که با دست خودمان مروج رهبری شما نباشیم». این نشان میدهد که دلها تشنه درک امام خمینی و امام خامنهای است.
یک رصد معمولی نشان میدهد 200 هزار کتاب و مقاله علیه امام منتشر کردند
به هر حال برخورد بسیار مزوّرانه در زمان حضرت امام با ایشان داشتند و یک رصد شتابزده نشان میدهد که بیش از 200 هزار مقاله و کتاب علیه امام چاپ شد. یکی از این کتابها 1150 صفحه بود که آقای رحیمیان میگفتند ما شرم داشتیم که حتی یک خط آن را برای امام نقل کنیم و وقتی ایشان متوجه شدند و ما گفتیم اجازه بدهید جوابش را بدهید، با انگشت مبارکشان اشاره کردند و فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا»(2).
بزرگترین رسانه، دل است که این مطلب باید در جای خودش مورد بررسی قرار بگیرد. این مقولهای است که باید خوب کندوکاو بشود، خصوصا توسط دوستان رسانهای، که راه نفوذ در دلها چیست؟ چگونه میتوان با دلها ارتباط برقرار کرد؟ چه سیگنالهایی را میشود برای دلها فرستاد؟ همان چیزی که امام واقعاً از آن استفاده کرد.
چیزی که مسلم است این است که امام در این زمینه بسیار مظلوم واقع شد و تیغ رسانهای دنیای غرب به تحریف و سانسور امام پرداخت، البته رنگ و لعابی هم دارند که در جای خوب باید مورد تحقیق قرار بگیرند.
این نوع نگاه در برزگزاری مراسم سالگرد امام سازنده نیست
اشارهای به فتوحات بینظیر امام داشتید، در این زمینه بیشتر توضیح دهید؟
امام فتوحات بسیار بزرگی داشتند. یکی از انحرافاتی که ممکن است در برگزاری سالگردهای امام دامنگیر ما بشود این است که ما برای امام مجلس سوگواری برگزار کنیم. اینکه عکسهای حضرت امام با پسزمینه سیاه و روبان عزا و مراسم ارتحال امام اکتفا شود. این نوع نگاه به امام، سازنده نیست، چون با واقعیتهای وجودی ایشان سازگار نیست. امام ما یک امام زنده و باطراوت است. زیباترین تعبیر، تعبیر مقام معظم رهبری است که دنیا از این پس شاهد شکوفایی روزافزون خمینی کبیر خواهد بود. حالا ما برای چنین امامی چرا باید سوگواری کنیم؟ بله، مفارقت امام سنگین و سخت است، ولی روح امام در کالبد جانشین ایشان واقعاً متجلی شده است.
امام یک حقیقت همیشه ماندگار و زنده تاریخ هستند، امام را از دست ندادهایم. عصری که امام آغاز کردند، الان در اوج خودش به سر میبرد. لذا در این مراسمهای سالگرد باید برنامههایی بگذاریم و بهانهای باشد برای اینکه فتوحات امام را بررسی و مرور و تحلیل کنیم.
حبابی که امام شکست
من فقط به دو سه مورد اشاره میکنم. امام دو سه تا کار بسیار مهم انجام دادند. اول اینکه ضربه مهلکی به سردمداران دنیای غرب و نظام سلطه وارد کردند که پیش از امام در این حد و با این گستره به هیچوجه سابقه نداشت. این ضربه در چند بعد متجلی شد. یکی اینکه امام واقعیت زندگی غربی را که یک مدل بینقص، بیعیب و متعالی به نظر میرسید و خیلیها در ایران قبل از انقلاب آرزو داشتند که این ترویج میشد و همه نوع تبلیغاتی هم برایش میکردند. امام این مدل غربی را که حبابی بیش نبود، شکستند و سراب بودنش را کاملاً ثابت کردند، حداقل برای آنهایی که چشم حقیقتبین آنها هنوز کور نشده بود. برای اینکه ثابت کنم که این یک واقعیت جهانی است و منحصر به ایران نیست.
این خاطره را نقل میکنم. آقای دکتر "جواد فلاطوری" در کلن آلمان زندگی میکرد و چندین مدرسه اسلامی ساخت و خدمات زیادی در آنجا کرد. ایشان میگفت بعد از انقلاب اسلامی من در کلن بودم و یک استاد معروف و زبردست در دانشگاه آنجا بود، به نام پروفسور Metz. ایشان مرا صدا کرد و گفت: «بیا با تو کار دارم». بعد گفت: «فلانی! به نظر من کار لیبرالیسم غربی تمام شده است». پرسیدم: «چرا؟» جواب داد: «به خاطر این اللهاکبرهایی که مردم شما دارند میگویند. تبعیت مردم شما از آیتالله خمینی و این ندای اللهاکبر آن هم از دل کشوری که کارتر آن را جزیره ثبات معرفی میکرد، نشاندهنده آن است که این حباب در ایران ترکیده و لیبرالیسم غربی به انتهای خط رسیده و نتوانسته بشر معاصر را اقناع کند».
امام این کار را انجام داد. آقای یحیی قواسمی که از رهبران شیعیان فرانسه است میگوید من در فرانسه بودم، فهمیدم یک مرد شیعه بلند شده و دارد از اسلام صحبت میکند و میگوید نه شرق، نه غرب. خیلی برایم جالب بود که ببینیم این مرد کیست و چیست. فهمیدم آمده فرانسه. خودم را به نوفللوشاتو رساندم. سیداحمدآقا را هم نمیشناختم. خودم را رساندم به ایشان و گفتم من فلانی هستم، آمدهام امام را ببینم. مرا دعوت کرد، وارد چادر شدم، هوا سرد و به خاطر پذیرایی از مهمانها جا کم بود. رفتیم و زیر چادر نشستیم. آن صفا و برادری اسلامی را که دیدم، ناگهان احساس کردم وارد یک فضای جدید شدهام، امام که وارد شد، اولین بار بود که یک مرد به تمام معنا را میدیدم. صحبت کرد. یحیایی که از این چادر خارج شد، غیر از یحیایی بود که وارد این چادر شد. نگاه و فکر من تغییر کرد و راه جدیدی جلوی پای من گشوده شد.
امام آن حباب را شکست. پروفسور ژوزه یک طبیب و فیلسوف اتریشیالاصل آلمانی در شهر دورتموند آلمان است. یک رزمنده بزرگوار میگوید من مریض ایشان بودم. از من عکس رنگی گرفتند، 520 ترکش در بدن من بود. میگفت با دکتر خیلی صمیمی شده بودیم. گفتم: «دکتر! مرا زود سرهمبندی کن میخواهم بروم ایران، کار دارم». گفت: «چه کار داری؟» گفتم: «باید بروم جبهه. امام فرموده». گفت: «آنقدر دوست دارم بیایم ایران، این امام شما را ببینم و بفهمم این کیست که اینطور توانسته شماها را شیفته خودش کند».
فتحالفتوح امام این بود که در آن واحد کمونیسم، لیبرالیسم و صهیونیسم را به چالش کشید
این فتحالفتوح امام است که در آن واحد هم کمونیسم، هم لیبرالیسم و هم صهیونیسم را که پشت سر این دو تا قرار دارد. هر سه تا را به چالش و یک قلم قرمز دور همهشان کشید و راه جدیدی را به بشریت معرفی کرد که حتی همان پاپ مسیحی هم از امام تأثیر پذیرفت، کشیشهای ارتدوکس، کاتولیک، پروتستان از امام تأثیر پذیرفتند، مسلمانان از همه فِرق و نحل از امام تأثیر پذیرفتند. کار به جایی رسید که حتی استاد برجسته فلسفه ادیان هاروارد وقتی در چین او را میبینند و میپرسند: «تو اینجا چه کار میکنی؟» میگویند: «در بحث ادیان تدریس میکنم». میگویند: «اینجا چین کمونیست است». استاد تیبیمینگ میگوید: «شما نمیدانید آیتالله خمینی با دنیا و چین چه کرده؟» اینجا هم این حرفها خریدار پیدا کرده!
کار دیگر امام این بود که به ملتهای مستضعف جهان احساس غرور و اقتدار داد. این بحث باید در جای خودش بررسی شود که امریکاییها و غربیها نان چه چیزی را میخورند؟ آیا نان F14، F16، F18 را میخورند؟ نان فانتومهایشان را میخورند؟ نان میراژهایشان را میخورند؟ نان ناوهایشان و مهمات و سلاحهای هستهایشان را میخورند؟ خیر، اینها دارند نان احساس ذلت و حقارتی را که به ملتهای آزادیخواه تزریق کردهاند و احساس اقتداری که به صورت دروغین به ملتهای خودشان دادهاند، میخورند. امام آمد و این احساس را شکست. چگونه؟ به هر حال ایران از حیث ژئوپلیتیک جای حساسی است. امریکا در سراسر دنیا سفارتی مانند ایران نداشت. بزرگترین سفارت خارجی امریکا، سفارتش در ایران بود. 1100 نفر در این سفارت کار میکردند. طبق گفته کارتر 40000 مستشار امریکایی در ایران بودند که البته آمار بیش از اینهاست. با پیروزی انقلاب اسلامی به 70 نفر رسیدند و آنها هم در چنگ دانشجویان پیرو خط امام افتادند. امریکا در قضیه تسخیر سفارت که مورد حمایت غیرمترقبه و برقآسای امام قرار گرفت، بهشدت تحقیر شد و تحلیلگرانی که روی این نوع تحلیلها در امریکا مسلط بودند، میگویند احساس حقارت امریکا در این قضیه، بیش از احساس حقارت او در جنگ ویتنام بود. بسیار تحقیر شد.
حضرت امام(ره) امریکایی را که 300 پایگاه نظامی در خارج از مرزهایش و 500 پایگاه نظامی در داخل مرزهایشان بود، با ادبیاتی مورد خطاب قرار داد که اساساً هیچکس از رهبران سیاسی جهان جرئت نمیکرد اینگونه صحبت کند. بعد از تهدیدات نظامی صریح کارتر، امام فرمود کارتر بر طبل تهی میکوبد. امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. برژینسکی میگوید من آن موقع در اتاق خبر بودم، کارتر تازه تهدید کرده بود که ما حمله نظامی میکنیم، در کتاب خاطرات هامیلتون جردن آمده، هامیلتون میگوید برژینسکی برگهها را آورد زد روی میز و گفت: «آیتالله خمینی در تهران سخنرانی کرده، ببینید چه گفته که کارتر بر طبل تهی میکوبد، اقدام نظامی برای امریکا امکان ندارد». بعد فرمود چترباز پیاده کنید، چتربازهایتان را توی هوا میزنیم. اصلاً کسی جرئت نداشت با امریکا به این شکل صحبت کند.
یکی از بزرگان نقل میکردند که خدمت امام رفتیم و گفتیم: «یا شرق یا غرب، شما در آنِ واحد دارید هم امریکا را میزنید هم شوروی را. با یک طرف درگیر بشویم». میگفت امام چنان برای من صحبت کرد که این نفس الهی و توحیدی و پیامبر(ص) و امیرالمؤمنینعلیهالسلام صحبت کرد که من احساس کردم امریکا و شوروی حکم بال دو تا مگس را برای امام دارند و نه بیشتر.
امام کار بسیار بزرگی انجام داد، لذا اسرائیلیها میگفتند ما خیلی خوشحالیم که امریکاییها عراق را گرفتند، چون این احساس شکست در عربها نهادینه میشود.
درد اسرائیل الان 1000 موشک حزب الله نیست، ترسش از نصراللهی است که به هیچ وجه نمیهراسد
الان دردشان این نیست که شخصیتی مثل سیدحسن نصرالله که مولود ولایت فقیه و امام و سرباز حضرت آقاست، با مثلاً ده هزار موشک در لبنان وجود دارد. اگر 100 هزار موشک هم باشد، آنها باز یک فکری به حالش میکنند. دردشان این است که یک سید فرزند فاطمه زهرا و مولود ولایت فقیه و امام و سرباز حضرت آقا در آنجا حضور دارد که چیزی به عنوان احساس شکست در او راهی ندارد و این بزرگترین درس امام بوده که این رهبر گرفته. سیدحسن نصرالله در آخرین سخنرانیاش تهدید میکند که من به سربازانم، به چریکهای حزبالله دستور دادهام که در جنگ آینده حتماً منطقه الجلیل در شمال فلسطین اشغالی را تصرف کنند. میدانید این برای اسرائیلیها و استراتژیستهای آنها که راهبردشان را در میدان جنگ تنظیم میکنند، چه شکست بزرگی است که احساس شکست در اینها راه ندارد.

آن بنده خدا گفت وارد که شدم، توی سرم می زدم و گریه میکردم به امام گفتم: «شهید بهشتی رفت، همه رفتند». امام فرمود: «همه هستند». در اوج جنگ، در سال 67 که همه لشکرهای صدام آمادند جادههای اهواز و خرمشهر را قطع کردند، امام فرمود: «حسینیان آماده باشید که هنگامه نبرد است». امام وقتی تعبیر «والله» را به کار میبردند، خدا رحمت کند آقای بروجردی را، میگفتند امام فرمود: «وقتی در 15 خرداد، مرا از آن جاده خاکی میبردند، یقین کردم که میخواهند مرا شهید کنند. به دلم مراجعه کردم، والله نترسیدم». اساساً ترس در امام راه نداشت و این نترسی را به ملتهای عالم منتقل کرده بود.
امام مخرج مشترک نظام سلطه و سرمایهداری را به چالش کشید
یکی از فتوحات حضرت امام این بود که مخرج مشترک نظام سلطه و سرمایهداری یعنی اسرائیل را به چالش کشاند و این خیلی عجیب است. پژوهشگران جوان ما باید در این زمینه بیشتر کار کنند. قریب به نیم قرن پیش، یعنی در عصر عاشورای 13 خرداد 1342، امام علیرغم توصیه فراوان که آقا نروید، برای سخنرانی به فیضیه میروند و در آنجا سخنرانی میکنند و تعابیر بسیار تندی را نسبت به محمدرضاشاه پهلوی به کار میبرند و از تعبیری به این مضمون که تو نوکر اجانب هستی استفاده میکنند. جالب است که امام در آنجا بزرگترین خطر را رژیم اشغالگر قدس میداند، قریب به نیم قرن قبل! در واقع مشخص است که امام پاشنه آشیل غرب را کشف کرده است. همین حالا هم که به آن سخنرانی گوش میکنیم، شاه و رژیم پهلوی، فرع و تکیه روی رژیم اشغالگر قدس است.
شاید بهتر بشود این واقعیت را درک کرد که امام چه کرد و این راهبرد امام، بصیرت امام در نیم قرن قبل است که شیمون پرز اعلام میکند اسرائیل در طول تاریخ خود، دشمنی خطرناکتر از آیتالله خمینی به خود ندید و امروز میبینند که داگان رئیس اسبق سرویس جاسوسی موساد اعلام میکند ما در بدترین وضعیت هستیم و ایران در وضعیت مناسب است و یکی پس از دیگری همدیگر را مورد شماتت قرار میدهند و میگویند گرچه موجودیت اسرائیل از طرف ایران مورد مخاطره قرار دارد، امام حمله به ایران، احمقانه است.
اسرائیلی که وقتی تانکهایش حرکت میکردند، از جنوب لبنان با سرعت، خودش را به بیروت میرساند، یاسر عرفات و سران سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) را در بیروت محاصره کرد و با ذلت آنها را به تونس فرستاد، مقر فرماندهیشان را در تونس بمباران کرد، در جنگ بعدی به یک خاکریز رسید، در منطقه ضاحیه و نتوانست از آنجا عبور کند. وقتی خبرنگاران غربی به این طرف خاکریز رسیدند، اولین چیزی که مشاهده کردند دیدند بچههای جوان شیعه حزبالله پشت این خاکریزها هستند و عکس امام بر سینهشان نصب شده و میگفتند مقتدای ما حضرت روحالله است.
کار این اسرائیل به جایی رسیده که خودشان میگویند باعث بدبختی است که ما کلمه اسرائیل را که در فضای اینترنتی سرچ میکنیم، بسیار وحشتناک است که میبینیم یکی از پرتعدادترین عناوین و واژگان مربوط به اسرائیل، سقوط اسرائیل است که در مقالات مورد توجه قرار گرفته است. امام این کار بزرگ، یعنی به چالش کشیدن رژیم صهیونیستی را انجام داد.
حوادث سوریه، قضایای مصر، تحولاتی که در منطقه در حال وقوع هستند، حتی در بحرین، دخالتهایی که در یمن میکنند، همه اینها دائر مدار و بحث چگونگی حفظ ستون فقرات غرب یعنی رژیم اشغالگر صهیونیستی است که امام این ستون فقرات را به سمت شکستن برده است.
این ایام پیامی برای نسل جوان دارد و آن این است که جوانان ما بهخصوص در بعد رسانه نباید فراموش کنند که بخشی از سربازان رشید امام، در سنین نوجوانی و جوانی بودند. فرماندهان بزرگ سپاه مثل شهید خرازی 27 سال بیشتر نداشتند، موحد دانش 25 ساله و حسن باقری 24 ساله بودند، همت فکر میکنم 27 ساله بود. امام با این نسل، نظام بینالمللی سلطه را به چالش کشیدند. این نسل امروز باید حرف بزند. این نسل امروز باید در بعد رسانه جلو بیاید و جلوی جریان انحرافی را که در رسانه و سینما لانه کردهاند و فیلمهایی میسازند که در اسرائیل اکران میشود، جوابگو باشند و کوتاهی در این زمینه، مانند کوتاهی در زمان دفاع مقدس است.
امروز کسانی که در این عرصه، ایثارگری و تلاش میکنند و زحمت میکشند، در حجاب مشهورات زمانه گرفتار نمیشوند، برای خوشایند دیگران دست از ارزشها برنمیدارند و آن هنر خالص دینی را به نمایش میکشند، حکم سرداران رشیدی همچون همتها و باقریها و خرازیها و باکریها را دارند و این را نباید فراموش کرد.
بزرگترین پیام این ایام، یعنی تولد حضرت علیعلیهالسلام و هم ایام رحلت حضرت امام(ره) این است که از ولایت غافل نشویم، دشمن غافل نیست، حضرت فرمود: «اگر بخوابی، دشمنت نمیخوابد». دشمن غافل نیست.
همین مطلبی که به نقل از نشریهUSAToday از American Enterprise نقل شد که بزرگترین مشکل امریکا در ایران وجود یک اَبَر حریف است که بهخوبی نقشه راه را میشناسد و مردم به او یک اعتقاد آمیخته با اعتماد دارند. دشمن غافل نیست و میشناسد. باید در شناسایی این حریف قَدَر و مقتدر استکبار جهانی کوتاهی نکنیم. نسل جوان ما باید بیشتر بشناسند. کلید رمز موفقیت امت اسلامی ـولایت فقیهـ را بهتر بشناسند و با مبانی ولایت فقیه، بیشتر آشنا شوند. ما در این زمینه نباید از رسالت خودمان غافل شویم.
پینوشتها:
(1) قرآن کریم، سوره حج، آیه 32.
(2) قرآن کریم، سوره حج، آیه 38.
ادامه مطلب ...
موضوع مطلب :