متن کامل سخنرانی شاه حسینی در همایش «تلویزیون، مردم، انقلاب اسلامی»
مشکل از کاهلی ماست نه از ذات سینما
سوم خرداد ماه امسال همایشی با عنوان «تلویزیون، مردم، انقلاب اسلامی» در حوزهی هنری برگزار شد. در این همایش که به همت مرکز راهبردی جبههی فکری انقلاب اسلامی، ماهنامهی سوره اندیشه، ماهنامهی زمانه، مرکز آموزش تخصصی حوزهی هنری و ماهنامهی سینما رسانه برپا شده بود، کارشناسانی همچون دکتر کچوئیان، شهریار زرشناس، دکتر مجیدشاهحسینی، حجت الاسلام علی اکبر رشاد و سیدناصر هاشم زاده در باب ماهیت رسانه و ضعف تلویزیون جمهوری اسلامی و بایدها و نبایدهای آن سخنرانی کردند.
رجانیوز با توجه به اهمیت این سخنرانیهای مهم، بعد از انتشار مشروح صحبتهای دکتر کچوئیان، در دومین گام متن کامل سخنرانی دکتر شاهحسینی –مدیرعامل سابق بنیاد فارابی و استاد ارشد سینما- را منتشر میکند. دکتر شاه حسینی در این متن پژوهشی، تلاش کرده است با به چالش کشیدن نظریه ای که ماهیت سینما را مانعی برای تولید محصولاتی "حق محور" در این عرصه می دانند به چالش بکشد. متن کامل این مقاله پژوهشی را در ادامه می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم. در مقدمهی بحث باید عرض کنم که وقتی به سراغ تلویزیون میرویم، تو گوئی آخرین دونده را از یک دوی امدادی سراغ میگیریم؛ گیرم این دونده سالها سینما بود، اما چون تلویزیون بعد از سینما مجال بروز و ظهور یافت، بهنوعی میتوان تلویزیون را دوندهی ما بعد آخر نامید. سینما آخرین دوندهی دوی امدادی هنرهای هفتگانه بود و قاعدتاً خیلیها که منتظر بودند سینما در کشور ما اصلاح بشود و انتظار پدیدهی جدیای را در این عرصه داشتند، غافل بودند که سینما غیر از بحثهای جدی معرفتشناسانه، بر سر سفرهی شش هنر پیشین نشسته است و دارد از همه دریافتیهای خود تغذیه میکند و آخرین دوندهای است که این چوب را میگیرد. اگر این تیم ببازد، یعنی همه آن شش هنر قبلی که در سینما سهمی دارند، نیاز به مدلی از مطالعه و بازنگری دارند و شاید بیش از همه این وظیفه متوجه حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی باشد که ما سالها آن را به عنوان حوزهی فرهنگ و اندیشه اسلامی میشناختیم که یک همت جمعی را در این ساحت متمرکز کند و بدانیم که سینما یک هنر ناب نیست و از همه هنرهای قبل چیزی را وام ستانده تا سینما شده است.
با این تعریف، نقش تلویزیون را در نظر بگیرید که دوندهی مابعد آخر است و در واقع از اولین برنامههای تلویزیونی که در آغاز المپیک برلین پخش میشود تا امروز، هنوز سینما قدیمیتر است و به نوعی نسبت به تلویزیون شأن تقدم دارد و ما باید قاعدتاً برای کل این مقوله تعیین تکلیف کنیم. نمیتوانیم معتقد باشیم که میتوانیم در مورد تلویزیون نظام جمهوری اسلامی به یک فرمول جادوئی برسیم، بی آن که یک بازنگری عمیق به ساحت سینما، حوزهی نمایش، حوزهی درام، ادبیات در خور این مقوله و بعد بحث مهم موسیقی داشته باشیم و نهایتاً جمع اینهاست که به چیزی به نام سیمای جمهوری اسلامی ایران میانجامد.
این طرح موضوع را در آغاز کلام داشته باشیم، مضاف بر این که وقتی میخواهیم در این سطح از بحث ورودی انجام بدهیم، چون از سیمای جمهوری اسلامی صحبت میکنیم، قاعدتاً با دین، قرآن و اعتقاداتمان کار داریم و حتماً میخواهیم از اینها بهرهی جدی ببریم و حتماً ساحت مهمی از بحث ما را ایمانیات ما تشکیل خواهدداد و در رویکردمان به رسانه، منظر دینی ما اولویت دارد.
معنای دوم این است که وقتی به عنوان قدر مطلق و قدر مشترک رسانه به سراغ رسانه اعم از سینما و تلویزیون میرویم، قاعدتاً مفاهیم فلسفی هم در حوزهی فلسفهی رسانه امکان طرح پیدا میکنند و ناگزیریم به بحث موافقان و مخالفان رسانه هم وارد بشویم و بعد از ۳۳ سال، بالاخره تکلیف خودمان را معلوم کنیم. نمیشود که ۳۳ سال از انقلاب نورانی اسلامی ایران گذشته باشد و ما همچنان تشکیکهای جدی بکنیم که اصلاً ذات سینما و تلویزیون میتواند دینی باشد یا خیر؟ تعارف که نداریم. اگر فکر میکنیم که این ذات، دینی نیست، قاعدتاً بزرگان و پیشکسوتان دینی ما و مقام بلند ولی فقیه تکلیف ما را با این ذات غیر دینی تعیین میفرمودند و اگر این واژه در این حد از صراحت، نادرست و قابل نقد است، لااقل این تردید را برداریم تا ببینیم با چه مکانیسمی میتوان به تعریفی از تلویزیون دینی یا سینمائی در شأن انقلاب اسلامی ایران رسید. این را هم نمیخواهم به عنوان یک صفت برای سیمای جمهوری اسلامی ایران بگویم، بلکه به عنوان یک ماهیت نقل کردم. این ماهیت باید برای ما مهم باشد، چون بعد از ۳۳ سال نمیتوانیم بحثهای «بودن و نبودن، مسئله این است» را طرح کنیم که آیا تعطیل بکنیم یا نکنیم؟
بحث در این سطح قاعدتاً نشان میدهد که ۳۰ سال فرصتسوزی کردهایم و حتما امروز و برای موج بیداری اسلامی باید تعریف دقیقی از سینمای اسلامی و تلویزیونی که در شأن یک نگاه جهاننگر باشد، با رویکرد دینی داشته باشیم و طبعاً در اینجا در باب فلسفه هنر بحث داریم.
نکته بعدی این که برخلاف تصور آنچه که گروهی از دوستان میفرمایند که به دلیل خاستگاه رسانه اعم از تلویزیون و سینما و نسبت آن با فلسفه یونان و این که از رنسانس به این سمت، اساساً عقلانیت یونانی حاکم بوده و این تمدن، رسانه مطلوب خود را آفریده و اگر ما هم چیزی میخواهیم و حرفی داریم، باید متناسب با خاستگاههای فلسفی خودمان، رسانه خودمان را خلق کنیم، من قطعا مدافع این حد از صراحت نیستم و فکر میکنم شاید راه دیگری باشد که مابتوانیم این معنا را از منظر دیگری ببینم.
عرضم این است که حتی اگر مسئله را این گونه هم ببینیم، اتفاقا خاستگاه تلویزیون و سینما، فلسفه یونان نیست. بگذارید خیال دوستانی را که از این منظر به این معنا میپردازند راحت کنم که وضع خرابتر از این حرفهاست. اگر فکر میکنید فلسفه یونان، سینما و تلویزیون را پدید آورد، اینطور نیست، بلکه موج ماقبل تفلسف و پاگانیسم(1) و دوران میتولوژی (2) و نگاه میتولوژیک یونانی است که تعریف صنعتی به نام نمایش و هنری به نام درام(3) و ۳۶ وضعیت معروف ژرژ پلتی (4) را که در ادامه اگر مجالی بود، بیشتر به آن خواهم پرداخت، تعریف کرده است.
نهایتاً اگر بخواهیم بدانیم ریشه آن چیزی که امروز به عنوان هنرهای نمایشی و تصویری در ساحت عالم هست، آیا ضرورتا فلسفه است، من میخواهم بگویم که اتفاقاً ماقبل فلسفه است، همان طور که ریشهی المپیک(5) هم همین است. مراسم آئینی المپیک را ببینید. این که تصور کنیم این ریشه در آنجاست و اینگونه نتیجه بگیریم، پس میتوانیم نتیجه بگیریم که به المپیک هم ورزشکار نفرستیم، چون ریشهاش رحمانی نیست. میدانید آن مشعلی که دست به دست میشود تا مشعل اصلی برافروخته شود، پرومتئوس(6) است که آتش را از کوه المپ(7) دزدیده و علیه زئوس(8) شوریده است. این یک عصیان مقدس است علیه یک امر مقدر. عصیان مقدس را هم میدانیم به چه کسی نسبت میدهند، به پیروان ابلیس لعنهالله علیه، در واقع مدل عصیان او را در نگاه لوسیفرینی(9) به یک عصیان مقدس نسبت میدهند که این عصیان مقدس آغاز یک حرکت بزرگ در ساحت عالم است و دارند این موضوع را دراماتیزه(10) و زیبا و بزک میکنند.
پس اگر بخواهیم به ریشهها توجه کنیم، شاید مقولهای نباشد که فلسفه آغازگر آن بوده، بلکه موج ماقبل فلسفه، میتولوژی و پاگانیسم یونان در هنر امروز، بیشتر نقش دارد. حالا امروز تکلیف ما با این هنر چیست؟ آیا آن را ذبح کنیم؟ به اعتقاد من هرچیز خیری در عالم هست از ذات الهی نشأت گرفته است. اگر ما به بیان تصویری و بصری اشاره داریم، به دلیل آن است که حسنی برای او قائلیم و فیالجمله میبینیم که در مقولهی هنر، برکتی میتواند وجود داشته باشد و از منظر هنر صالحین، راه اصلاح میتواند مطرح بشود، زیرا ریشهی رحمانی دارد.
میدانیم که وحی میتواند هم رحمانی باشد هم شیطانی. در اینجا منشأ تشریعی وحی مد نظر ما نیست و صراحت قول قرآن است که: «إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَائِهِمْ» [ انعام / 118] این منبع وحی است که میگوید حاصل این کار چیست. کانال وحی است و نمیتوانیم بگوئیم هرچیزی که وحی شد، ضرورتاً رحمانی است یا شیطانی. آنچه که مسلم است باید بدانیم که این نگین، اگر امروز ربوده شده و در دست پیروان ابلیس است، زمانی در انگشت سلیمان نبی(ع)(۱1) بوده است. فلسفهی این آیه چیست؟ خداوند بعد از تسخیر اجنه و قوائی که از جانب حضرت رب به سلیمان نبی(ع) عطا شد، میگوید او محاریب و تماثیل(۱2) ساخت. محاریب و تماثیل چیست؟ اگر محراب عبادت است، تمثال در آن چه میکند؟ تمثالی را که در محراب قرار میدهند، قاعدتاً باید بت باشد، مگر این که بپذیریم که این محاریب کارکرد دیگری داشته، مدلی از نمایش توحیدی بوده، مدلی از آموزش بصری بشر بوده درباره تاریخ توحیدی عالم و آنچه که بر انبیای سلف گذشت و آنچه که در فرجام عالم اتفاق خواهد افتاد.
بنده شخصاً بر مبنای این تحلیل این نگاه را نمیپذیرم که بگوئیم آمفیتئاتر (13) از یونان باستان و از جنزدگان المپ و پیروان آن نشئت گرفته است. بسیاری از بروزهای تصویری در ساحت عالم، ریشه رحمانی داشته است. معجزات انبیای سلف از نوح(ع) به بعد که شریعت محقق میشود، شأن تصویری دارند و اوج این معجزات تصویری در محاریب و تماثیل سلیمان نبی(ع) است و اگر این نگین و این خاتم، امروز در دست پیروان ابلیس است، ما حتی در ریشهشناسی احتمالا به خطا رفتهایم که همه چیز را برگرفته از یک ریشه غیر رحمانی تصور میکنیم و معتقدیم که این ابزار به کار ما نخواهد آمد.
بالاخره بعد از ۳۳ سال باید حرف دقیقی بزنیم و توصیف دقیقی از رسانههای جدید، یعنی سینما و تلویزیون داشته باشیم. نسل ما مناظرهی معروف مرحوم دکتر فردید را با احسان نراقی در تلویزیون ملی قبلی از انقلاب دربارهی روح و ذات تکنولوژی یادشان هست. شاید آن موقع آن بحث موضوعیت داشت، چون هنوز چیزی به نام نظام دینی محقق نشده بود و ما در موضع تشکیک و نقد بودیم و باید آن موقع چیزی که به اسم رسانههای تکنولوژیک مطرح بود، نقد میشد؛ ولی این که بعد از ۳۳ سال هنوز سوال ما همان سوال نخستین باشد و در این نقطه متوقف شده باشیم، به نظر من شایستهی انقلاب اسلامی ایران نیست. امروز ما باید حرف درخوری، هم در ساحت تلویزیون و هم در عرصهی سینما داشته باشیم.
بنابراین میتوان گفت که ایراد ما در متدولوژی ماست و نه در ذات رسانه و این که ما برای او آن قدردات قائل باشیم که فکر کنیم با تفکر و آئین ما جمعپذیر نیست. بعد از انقلاب اسلامی ایران، در دهه اول تشکیک در میراث فرهنگی گذشتگان و آن چیزی که به ما ارث رسیده بود، موضوعیت داشت و طبعاً باید بررسی میکردیم که با کدام متدولوژی به سراغ این فناوری و تکنولوژی برویم، ولی به نظرم میرسد که این فاز یک مقدار طول کشیده است. اطبا اصطاحی دارند و میگویند در زایمان چهار مرحله وجود دارد و در هر مرحله بررسی میکنند که وضعیت سلامتی نوزاد و مادر چیست تا فرآیندی به نام تولد نوزاد اتفاق بیفتد و اگر احیاناً سلامتی یکی از این دو در معرض خطر باشد، آن وقت زایمان غیر طبیعی یا سزارین(۱4) پیشنهاد میشود. یکی از سختترین مراحل، مرحله چهارم زایمان است که اگر طول بکشد، نوزاد دچار هایپوکسی(15) و خفه میشود و به همین دلیل به طریقی سعی میکنند مرحله چهارم را تسریع کنند و زایمان طبیعی اتفاق بیفتد و کار به سزارین نکشد.
من معتقدم فاز چهارم این زایمان هنری دارد برای ما دشوار میشود، یعنی در آستانهی دهه چهارم انقلاب اسلامی باید حواسمان جمع باشد، چون دیگر نمیتوانیم با تشکیکهای ابتدائی دهه اول، هنوز تردید داشته باشیم که آیا سینما و تلویزیون میخواهیم یا نمیخواهیم. باید توانسته باشیم از این مرحله عبور کنیم، والا ناگزیر سزارین اتفاق خواهد افتاد. این که بگوئیم نمیخواهیم و عطایش را به لقایش ببخشیم، شاید اتفاقاً آن مدلی باشد که غربیها خیلی میپسندند. هستند متدینینی که از سر تدین میفرمایند مگر همه کشورهای دنیا سینما دارند؟ ما هم سینما نمیخواهیم و تلویزیون در حد اخبار و ... کافی است.
ما در دو سوی افراط و تفریطی واقع شدهایم که یکی معتقد است: «این بحثها چیست که میکنید؟ تلویزیون ابزار است و هرجور بخواهید به شما سواری میدهد. شما برو بهترین کارگردان غربی را بیاور، بهترین فیلم دفاع مقدس را برای شما خواهد ساخت. همه این حرفها مال بیسوادی است.» این حرف را یکی از معاونین سینمائی چندین دوره قبل صراحتاً در تلویزیون زد که مشکل ما مشکل فناوری و صنعت است و چون تکنوکرات(16) قوی نداریم، فلسفهبافی بیهوده میکنیم. بروید کارگردان خوب امریکائی بیاورید، پول خوب به او بدهید، فیلم دفاع مقدسی میسازد که همه شماها در محضر او لنگ میاندازید. صراحتاً میگویند که این مقوله کارفرماپذیر است و بروید پیمانکار پیدا کنید.
این بعد تفریطی قضیه است. از سوی دیگر افراط وجود دارد که میگوید از این امامزاده معجزه نخواهید. او کور میکند و شفا نمیدهد. اساس این ابزار بر مدلی از معرفتشناسی و فلسفه غربی است که شما نمیتوانید از این موجود سواری بگیرید. بگردید و ابزار خود را پیدا کنید.
من فکر میکنم هر دو سوی این تفکر، ما را به بیراهه میبرد. ما در آستانه ورود به دههی چهارم انقلاب اسلامی و افق ۱۴۰۴، دیگر نمیتوانیم در این تردید به سر ببریم. دنیای اسلام از ما الگوی سینمای دینی و تلویزیون اسلامی میخواهد. این را اگر بدانیم، دیگر نه در دام آن افراط میافتیم، نه دچار تفریط میشویم.
فرهنگ یونانی را نه باید آن چنان تسلطناپذیر و غیرقابل مقابله بدانیم و نه چندان ساده و سهلالوصول. این فرهنگ یونانی برای خود پیشینهای دارد، البته ما خیلی به آن احترام میگذاریم و اسم یونان که میآید، همه به یاد فلاسفه یونان میافتیم و عزت زیادی هم برای آنها قائل هستیم. ولی ماجرای سینما این نیست و ریشه در تفکرات یونان قبل از فلاسفه، یعنی سوفسطائی(17)ها و پاگانیست(18)ها دارد. اتفاقاً آن چیزی که امروز مدرنیته غرب، خصوصاً در حوزه رسانهها را ایجاد کرده، پاگانیسم یونان است. اصلاً تصور نکنیم که این نگاه، نگاه فلاسفه یونان است. آئین ماسون(19)، ایلیومینیاتیها(20) و پیروان فرقههای عجیب و غریب، غایتشان فلاسفه یونان نبود، بلکه به ماقبل آن نگاه میکردند و ریشههای آنها در کوه المپ(21) بود.
جالب است که وقتی به تاریخ میتولوژیک(22) عالم نگاه میکنیم، یعنی دورهای که کتابهای تاریخ به شکل دقیق از آن صحبت نمیکنند، به مدلی از روایت برمیخوریم که متدلوژی(23) آن بر اساس متدلوژی نقل تاریخ نیست و به آن دوره، عصر میتولوژی میگویند. تاریخ یونان یک عصر اساطیری به نام دوره جاودانان دارد، بعد دوران قهرمانان و پهلوانان یا نیمه جاودانان است و تازه پس از آن است که دوره باستان و تاریخ آغاز میشود. بسیاری از چیزهائی که امروز در غرب پرستش میشود، مفاهیم میتولوژیک دارند و نه مفاهیم برگرفته از فلاسفه یونان.
در تاریخ میتولوژیک عالم دو قطب وجود دارد. یکی مصر است و دیگری یونان و اتفاقاً در هر دو جا، الحادیترین مدلهای اساطیری را مشاهد میکنیم. اساطیر ایران باستان کاملا رحمانی هستند. شاهنامه را ببینید که وقتی یک حکیم شیعه به سراغ اساطیر باستانی میرود، ببینید چه میکند، چه نگاهی به آنها دارد و مفاهیم اسطورهای ما چیست، اما به سراغ اساطیر مصر و یونان که میرویم، بین این دو میتولوژی الحادی، شباهتهای عجیب و غریبی میبینیم و همینها هستند که امروز مبنای مدرنیته(24) قرار گرفتهاند و اگر سینما یا تلویزیون به بیراهه رفتند، به خاطر آن است که به اینها تأسی کردهاند، نه این که در ذات خودشان ضرورتاً چیزی باشد که آنها را با ما جمعناپذیر میکند. این متدولوژیای که از میتولوژی گرفته شده، آنها را به بیراهه برده است.
به اساطیر یونان و مصر نگاه کنید، بهشدت تصویری و بهشدت برهنهنگار هستند. همه تصاویری که از فرعون(25) و همس و اعوان و انصار و موجودات اسطورهای عجیب و غریب اطرافش بر دیوارهای معابد و اهرام نقش زده شدهاند، برهنه هستند. چرا لباس تنشان نیست یا حداقل لباس بر تنشان است؟ چون برای برهنگی، شأن زیباشناسانه قائل بودند و زیبائی بشر را در برهنگی و زیبائی آنانومیک(26) بدن او میدانستند.
به یونان باستان بروید. در اساطیر یونان برهنگی موج میزند. مجسمههای عجیب و غریب، نقشهای قدیمی که به آن دوره مربوط میشوند. بعدها هم که روم بر سر سفره یونان مینشیند، همین را به میراث میبرد. اسامی اساطیر یونانی را رومی میکنند و همان فرهنگ را ادامه میدهند. اینها چرا برهنهاند؟ چرا برای برهنگی تعریف زیباشناسانه قائل شدهاند؟ چراآن را استایلیزه(27) کردهاند؟ حالا بروید و نقشهای تخت جمشید را نگاه کنید. در آنجا بالاخره حیا و اخلاق و رفتار و آدابی را میبینید. لااقل نشانه سجده به بتی را نمیبینید، یعنی گویا در این مدل مبدأ و غایتی را در نظر گرفتهاند، در حالی که مبدأ دیگری بهشدت غیرتوحیدی و الحادی وذاتی که از آن مبدأ نشأت گرفته، پر از برهنگی و افراط بر معاصی و مناهی است.
اینجاست که میبینیم حتی وقتی فلاسفهی یونان که آمدند و زحمت کشیدند تا آن میراث میتولوژیک را عقلائی کنند، چندان موفق نشدند. ارسطو (28) در بوطیقا (29) سعی میکند میراث دراماتیک برآمده از عصر میتولوژی را به شکلی عقلائی کند و به فرمولی برسد، ولی باز میبینیم که نمیتواند.
قصهی دورهی میتولوژی، قصهی عجیبی است و وقتی به ۳۶ وضعیت نمایشی میرسیم، میبینیم از این ۳۶ وضعیت نمایشی، ۲۰ تای آن گناه کبیره است. میپرسیم مگر گناه چقدر خوشمزه است؟ مگر چقدر بار روائی و دراماتیک دارد که مثلا برای فعل شنیع زنا، دو تا موقعیت نمایشی جدا از هم در نظر میگیرد: زنای مرگبار، زنای با محارم. اینها یعنی چه؟ چرا در این موقعیتهای نمایشی از صفات رحمانی اثری نیست؟ این نسبتی است که بین میتولوژی مصر و یونان بوده و امروز بر منطق زیبائیشناسی هنر ما خیمه زده است.
وقتی اسکندر به شرق آمد تا آنجا را تخریب و تصرف کند به مصر هم رفت؛ ولی در آنجا تخریب نکرد، شهر و معبد و فانوس دریایی(30) و معبد اساطیر یونانی را با اسامی مصری ساخت. چرا در آنجا تخریب نمیکند؟ چون فرهنگ مصر به باور الحادی او بسیار نزدیک است. بدین ترتیب مصر تبدیل به جائی شد که همه شخصیتهای تخریبگر مثل اسکندر، یک سرشان آنجاست. آنتی کرایست(31)های معروف تاریخ ـ البته نه آن آنتیکرایست آخرالزمانی که انجیل میگوید؛ اینها به چند آنتی کرایست یا ضد مسیح قائل هستند، مثل ناپلئون بناپارت(32)، مثل آدولف هیتلر (33)ـ اینها همه برای رفتن به مصر با هم مسابقه میدهند! ناپلئون از آن طرف، غرب قاره اروپا را گرفته و از این طرف به شرق حمله کرده و نبرد اوسترلیتز (34) را راه انداخته و حالا دارد برای گرفتن روسیه به مسکو میرود. اصلاً مصر سر راهش نیست، در مصر چه کار دارد؟ انگار یک مراسم آئینی دارد انجام میشود. انگار بین فرهنگ هلنی(35) و فرهنگ مصری رامسسی(36) رابطهای وجود دارد. چه اتفاقی دارد میافتد؟ هتیلر در آفریقا چه کار داشت؟ این منظر در تاریخ مطرح نشده، چون تاریخ را فقط تاریخ دیدهاند. میگویند افریقا منابع نفت داشت. آلمانیها نفت نداشتند و در جنگ جهانی دوم (37) باید میرفتند و از نفت آفریقا استفاده میکردند تا چرخهای جنگیشان بچرخد. آیا واقعاً دلیلش این است؟ هیتلر رفت و در مستعمرات آفریقائی ایتالیائیها پیاده شد. موسولینی (38) بیکفایت بود و دیگر نمیتوانست از مستعمراتش از قبیل لیبی و اتیوپی دفاع کند و آلمان رفت و در قسمتی از آنجا نیرو پیاده کرد. لیبی نفت دارد و بندر تریپولی (39) محل ورود قوای متحد یا قوای آلمانی در جنگ جهانی است و مارشال رومل(40) از آنجا آغاز میکند، چرا؟ چون نفت و امکانات دارد، ولی هدف جنگ خونین صحرا مصر است. او در مسیر با چه تلفات سنگینی طبرق(41) را تصرف میکند، بعد به سمت اسکندریه(42) میرود، چون هدف آنجاست و در نبرد «العلمین» (43) در آنجا متوقف میشود.
در مصر چه خبر است؟ در آنجا چه میدهند؟ اگر نفت است که در جاهای دیگر هم هست. مصر چه ظرفیتی دارد که همه آنتی کرایستها و همه کسانی که باور الحادی دارند، به آن سمت کشیده میشوند. در زمان خودشان صراحتا گفتهاند که ما با مسیح کاری نداریم، با مصر کار داریم. خود انگلیس که آخر این تفکر است و لژ اعظم (44) مال آنهاست، در مصر چه کار داشتند؟ چرا این طور از مصر دفاع میکردند تا رقیب نباید آن را نگیرد؟ در اینجا چه معبد و آئینی وجود دارد؟ در مصر چه میدهند که همه بر سر گرفتن آن مسابقه میدهند؟
پس بخش عمدهای از تاریخ امروز دنیا را میتولوژی ماقبل تاریخ تعریف میکند. دعوای فعلی یونان و ترکیه انگار هنوز ریشه در نبرد تروا (45) دارد و اینها هنوز نمیتوانند با هم کنار بیایند. این عصر میتولوژی زده، این عصری که هنوز بسیاری از مفاهیم مدرن خود را از اساطیر یونان و مصر باستان میگیرد و به سراغ خرافیترین و الحادی مدل اساطیر هم میرود، طبعاً وقتی که به سمت فناوری هم میآید، سعی میکند همان مفاهیم را تکرار کند و لذا این مشکل از فناوری نیست.
خداوند چند تن از انبیای خود را صنعتگر قرار داد که ما فکر نکنیم صنعت ریشه شیطانی دارد. همه انبیا چوپان و شبان نبودند. پس ما میتوانیم مدلی از صنعت را داشته باشیم که در زمان خودش سرآمد صنعت تلقی شود و کاملا هم رحمانی باشد. در مورد حضرت ادریس(ع)(46) و حضرت داوود(ع)(47) این را میگویند. «وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ»[سوره سبا/آیه 10]، بعد در مورد حضرت نوح(ع)(48) میگوید که ایشان در صنعت و فناوری بسیار خبره بودهاند. حضرت نوح چیزی را ساخته که کشتی رحمانی و سفینهالنجات اهل بیت است. ما مسامحتاً میگوئیم کشتی، ولی وسیلهای بوده که انسان و حیوان اگر میخواستند نسلشان برقرار بماند، باید بر آن سوار میشدند. انگار خداوند برخی از انبیای خود را صنعتگر قرارداد که ما در مدل امروزمان نگوئیم ریشهی صنعت غیر رحمانی است.
البته وقتی به سراغ سینما و تلویزیون میرویم، نمیخواهیم دچار آن افراط و تفریط بشویم و بگوئیم سلمنا! یک تکنوکرات و اصلاً تیم برتون(49) را میآوریم برایمان فیلم دفاع مقدس بسازد! تیم برتون یک یهودی است و متاسفانه تمایلات جدی صهیونیستی دارد. او هیچ وقت نمیآید برای شما فضای رحمانی خلق کند. فضاهای او همان «سیارهی میمونها» و «آلیس در سرزمین عجایب» (50) است، عالم دخان را خوب ترسیم میکند و «عروس جنازه» را خوب میسازد، ولی این هم نیست که بگوئیم چون چیزی در آنجا پدید آمده، در اینجا غیرقابل تصرف است.
ما باید در دههی چهارم انقلاب، تکلیف خود را با این مقوله معلوم کنیم. هجمهای که تحت عنوان یونان زدگی وجود دارد که من در مقالهای آن را تایتانیزم فرهنگی نامیدم، جدی است. این کشتی تایتانیک (51) که غرق شد، اغلب ما را به یاد یک ملودرام عشقی میاندازد که آقای جیمز کامرون(52) زحمت کشیدها و در دههی ۹۰ ساختهاند، درحالی که تایتانیک در عصر خود بر مبنای یک فرهنگ و اوج غلبه بشر بر تکنولوژی غیر رحمانی ساخته شد. جملهی معروف مهندس آن را حتماً شنیدهاید که حتی خدا هم نمیتواند این کشتی را غرق کند، ولی کشتی در اولین سفر خود غرق شد! پشت نام این کشتی یک فرهنگ نهفته است و از تیتان(53)های دوران باستان گرفته شده است. تیتانها طراز اول اجنهی کوه المپ هستند. اینها موجوداتی هستند که قدرت و خرد را دارند و منشاء بسیاری از مناهی هم هستند. رفتارهای زئوس و فرزندان و برادران و پسرانش را در اساطیر بخوانید که چه میکنند و چگونه با انواع آمیزشهای عجیب و غریب با انسانها، فرزندان نیمه جاودان پدید میآورند تا در روزگار عسرت و سختی به داد آنها برسند و در نبرد با ژآنها و هکاتونکایرها (54) و سایکلوپها(55) به آنها کمک کنند.
در این نگاه، اصل کار، عصیان و شورش و نوعی غلبه بر جناح رحمانی است که این نگاه برای من خیلی عجیب است. جالب است که تکنوکراتهای غربی، وقتی فیلمی میسازند، بر محتوای تکنولوژیای که بهشدت بر آن اشراف دارند، بسیار تاکید دارند، ولی در محتوا خیلی سختگیرتر از ما هستند و ما با این غلبهی نسبی بر حوزه تکنولوژی، در حوزهی محتوا بعضاً یکسره دچار تساهل و تسامح میشویم و اصلاًحواسمان نیست که داریم چه میکنیم. همان جیمز کامرون که نام بردم، ببینیم تا حالا چه ساخته؟ یکی از کارهایش «بیگانه ۲» است. در آنجا چه چیزی را میخواهد نشان بدهد؟ این بیگانه کیست که از درون انسان متولد میشود و در این زایش دردناک، آدمی را میکشد، تحقیر میکند، بهشدت مُسری است و از کسی به کس دیگر منتقل میشود. میخواهد چه چیزی را بگوید؟ عصیان از درون، بیگانهای که دارد به وجود آدمی تعرض و او را از درون منهدم میکند. چه میخواهد بگوید؟
همین جیمز کامرون وقتی فیلم آواتار را میسازد و عالم دخان را آن طور استایلیزه میکند، با آن فروش وحشتناکی که این فیلم میکند، بسیار طبیعی است که «آوارتار 2» را هم بسازد و همه هم منتظر بودند، ولی او چند سال صبر میکند. چندی پیش در اخبار خواندم که او در یک پروژهی علمی که حدود یک میلیون دلار خرج بر میدارد، هزینه کرده تا بتواند با زیر دریائی به گودال ماریانا(56)، عمیقترین نقطهی اقیانوس سفر کند. قبلاً برای تایتانیک هم شبیه به این سفر را رفت. او دورهی یوگا (57) دیده تا بتواند ۱۱ ساعت به حالت چمباتمه در یک زیر دریائی کوچک که حتی امکان نشستن درست به انسان نمیدهد، در عمقی که فشار آن ۱۰۰۰ برابر سطح زمین است، بنشیند و در آنجا یک تجربهی شهودی به مفهوم عمق ظلمت پیدا کند! خیلی کار عجیبی است. این آدم در یک پروژهی عظیم سرمایهگذاری کرده تا عمق ظلمت را بفهمد، چون عمیقترین و اسفلالسافلینترین نقطه زمین، گودال ماریاناست. میگوید تا این تجربه شهودی را پیدا نکنم، «آوارتار 2» را نمیسازم. کمی تأمل کنید.
مفهوم وحی رحمانی و غیر رحمانی را ببینید و آن کانالی که این دو مدل وحی را از عالم دریافت میکند. یکی دارد برای دریافت چنین چیزی این قدر زحمت میکشد و ما این قدر دچار سادهانگاری هستیم. از اینجاست که این قدر ضربه میخوریم، نه از این که ذات سینما چیزی دارد که ما نمیتوانیم با آن حرف رحمانی بزنیم. مشکل ما در سستی و کاهلی خودمان است.
ما به دلیل مدیوم بودن این مدیوم با او مشکل نداریم، مشکل از ماست. این ما هستیم که نمیتوانیم آن را هضم کنیم. مدل سادهتر آن را در عصر سلیمان نبی(ع) گفتیم. من معتقدم هر چیز خیری در عالم ریشه رحمانی دارد. از شیطان چیز خیری صادر نمیشود. او فرصتطلبی است که در این مسیر رهزنی میکند. مدل عصر سلیمانی آن این است که حتی بعد از آنکه دعوت حق را لبیک گفت تا وقتی قامت او ایستاده بر ایوان قصر است، اجنه و شیاطینی که در تسخیر او هستند، خدمت میکنند و زمانی که خداوند به موریانه امر میکند که عصای او را بجود و این قامت فرو میافتد، اینها رها میشوند. دوستی به مطایبه میگفت بنّای آزاد در فراماسونری، همین اجنه هستند که از آنجا احساس آزادی و فرار و در عالم شروع به شیطنت کردند. هرچه که بود، سلیمان نبی(ع) موجوداتی را تسخیر کرد که به او خدمت کنند. اگر سلیمان نباشد، آن موجود تو را تسخیر میکند، ولی این بدان معنا نیست که آن موجود تسخیرپذیر نیست.
این مثال را زدم تا بگویم امری اگر دشوار است، به معنای محال بودن آن نیست. رسیدن به مفهوم سینمای دینی یا تلویزیون دینی ـ البته اینها را مسامحتاً چنین مینامم. شما میتوانید به جای دینی بگذارید رحمانی یا رسانه مطلوب نظام جمهوری اسلامی ایران و هر چیزی که با باور شما جمعشدنی است ـ رسانهی توحیدی، تلاش و زحمت میخواهد و کار سهلالوصولی نیست، اما به معنای محال بودن هم نیست. اگر ما بخواهیم در یکی از این دو سوی افراط و تفریط قرار بگیریم، یا در تایتانیزم فرهنگی غرق میشویم و فرهنگ یونانی ما را میبلعد و یا دچار امر محالی میشویم که گشتیم، نبود، شما هم نگردید، نیست.
باید انشاءالله به آن حد ایدهآل و متعادل برسیم.
پاورقی:
1. پاگانیسم Paganism. کلمه پاگان در مسیحیت به معنی کافر و از دین دور شده است. مجموعه ادیانی که پاگان نامیده میشوند، ظهور مسیحیت در اورشلیم و گسترش آن در غرب و سرزمینهای تابع روم را رقیب سرسخت خود میدانستند و مسیحیت نیز در باره آنان چنین تصوری داشت. گاهی هم ادیان قبل از مسیحیت، پاگان نامیده میشوند، از جمله پرستش خدایان یونانی، رومی، مصری
2. میتولوژی Mythology علم تفسیر اساطیر و قهرمانان و خدایان افسانهای، اسطوره شناسی
3. درام Drama در هنرها و ادبیات نمایشی به روایتهای پر از رویداد اطلاق میشود. دراماتیک هم از همین ریشه است. در سینما ژانری با این عنوان وجود دارد.
4. ژرژ پولتی George Polti با کتاب جنجالبرانگیز «۳۶ وضعیت نمایشی» با تقسیمبندی موضوعات داستانهای نمایشی به ۳۶ تم و موضوع اصلی و تعریف آنها بر اساس طرح وضعیتهای نمایشی سعی کرد تا از اصلیترین وضعیتهائی که در همه نمایشنامهها تکرار میشوند، تعریف بدهد. البته این کار قبلا هم توسط افرادی چون یاکوب، ویلهم گریم، لوی استراوس، آرن، وسلوفسکی و ... انجام شده بود.
5. المپیک Olympic جشنواره ورزشی یونان باستان که در اواخر قرن ۱۹ میلادی مجدداً احیا شد. در یونان باستان، جشنها جنبه آئینی داشت و برای احترام به زئوس، خدای خدایان در محلی به نام المپیا برگزار میشد و مردانی که ثروت و وقت کافی داشتند، به ورزش میپرداختند. پس از احیای این مسابقات، تا دهه ۷۰ قرن بیستم فقط ورزشکاران غیر حرفهای در المپیک شرکت میکردند، ولی از آن به بعد، حرفهایها هم به المپیک راه پیدا کردند.
6. پرومتئوس Prometheus در اسطورههای یونانی یکی از تیتانها و پسر پاپتوس و تمیس و خدای آتش است. او تنها تیتان باقیمانده از جنگ زئوس با تیتانها بود. در عصر آفرینش انسان، زئوس او را برگزید تا به انسان همه چیز جز آتش را بدهد. پرومته نمیتوانست رنج آدمیان را ببیند و سرانجام دور از چشم زئوس، آتش را به انسانها داد. زئوس خبردار شد و او را در قله قاف زندانی کرد و به سزای عملش رساند.
7. کوه المپ Olymp با ارتفاع ۲۹۷۱ متر، بلندترین کوه یونان، در اساطیر یونان اقامتگاه خدای خدایان و زئوس بود و خدایان یونان بهترین قصرها را بر قله آن ساختند.
8. زئوس Zeus در اساطیر یونانی، خدای خدایان، معادل آن در اساطیر روم، ژوپیتر است. زئوس به معنای درخشان است. زئوس آسمان تیری به نام آذرخش داشت که از هر کسی که ناخوشنود میشد، به سمت او پرت میکرد. از مواردی که زئوس را بسیار خشمگین میکرد، دروغگوئی و پیمانشکنی بود.
9. جهانبینی لوسیفرینی مبتنی بر اندیشه لوسیفر Lucifer است. لوسیفر نام قبل از سقوط شیطان است. این کلمه در زبان لاتین به معنای آورنده نور است، به همین دلیل گاهی ستاره زهرا را نیز لوسیفر مینامند.
10. دراماتیزه کرده Dramatization به صورت نمایش در آوردن.
11. خاتم سلیمانی، دیو و پری و آدمیان همگان مسخر حضرت سلیمان(ع) بودند. گویند سلیمان نبی(ع)، خاتم یا انگشتری داشت که آن را به هر موجودی نشان میداد، مسخر او میشد تا این که روزی به استحمام خواست شدن و انگشتر را به کنیزی سپرد تا از آن مراقبت کند و آن را جز به خود سلیمان(ع) پس ندهد. دیوان خبر شدند و خود را به شکل سلیمان(ع) در آوردند و خاتم را از کنیزک گرفتند و بدین گونه خاتم سلیمان به دست دیوان و شیاطین افتاد.
12. سوره سبا، آیه ۱۳
13. آمفی تئاتر Amphiteatre محلی بدون سقف که برای نمایش از آن استفاده میشود و در یونان باستان نمایشها را در آنجا اجرا میکردند. شکل مدور داشت و در روم به شکل بیضی یا دایره ساخته میشد و تقریبا حالت استادیومهای ورزشی امروزی را داشت.
14. سزارین، رستمزائی یا رستمینه، نوعی زایمان غیر طبیعی که نوزاد با ایجاد برشی در دیواره شکم از رحم مادر خارج میشود. نخستین بار در شاهنامه فردوسی، به هنگام به دنیا آمدن رستم به این شیوه اشاره شده است. در فرهنگ اروپا افسانهای شبیه به تولد رستم برای سزار نقل شده و ریشه کلمه سزارین از نام اوست.
15. هایپوکسی Hypoxia یا کم اکسیژنی به معنای کاهش اکسیژن رسانی به تمام ارگانیسم و بافتهای بدن و مهمترین نشانه آن کبودی لب و انگشتان دست و پاست.
16. تکنوکراسی Technocracy یا فنسالاری حکومتی که در آن نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باید توسط صاحبان فن اداره شود. فن سالاری، هواداری از رهبران ارباب فن است که بر ماشینیسم و دانش فنی و مهارتهای فناورانه تکیه دارد و مهندسان، دانشمندان و تکنوکراتها باید فعالیتهای اقتصادی و سیاسی را راهبری کنند.
17. سوفسطائیگری: در یونان باستان به آموزگان فلسفه که از شهری به شهری میرفتند و جوانان را دور خود جمع میکردند و در ازای حقالزحمه به تدریس میپرداختند، سوفسطائی گفته میشد، اما بهتدریج در اثر افراط بعضی از این آموزگاران، سوفسطائی معنی کذب و چگونگی غلبه بر حریف در مناظره به هر قیمتی را پیدا کرد و در نتیجه در تداول عامه، بیصداقتی فکری و سفسطهگری معادل سوفسطائی شد و کسانی که با چربزبانی و مغالطه، آنچه را که ناراست است، با آوردن دلیل و برهان، راست جلوه میدهند، سفسطهگر مینامند.
18. پاگانیسم Paganism به معنای کافر و مجموعه ادیانی غیر از مسیحیت، مخصوصا ادیان یونان، روم و مصر باستان
19. ماسون Mason برگرفته از فراماسونری یا فراموشخانه، به کانونهای برادری گسترده در جهان گویند که ریشه بسیار کهنی در اروپای غربی دارند. واژه فراماسونری احتمالاً از Freestone Mason به معنای بنّای آزاد در انگلیسی یا France Mason به معنای بنّای فرانسوی در فرانسه گرفته شده است. ساختمان مرکز فعالیت ماسونها لژ نامیده میشود.
20. ایلیومینیاتی Illuminati روشن ضمیران در اصطلاح به گروههای تاریخی و امروزی و همچنین واقعی و خیالی گفته میشود. از بُعد تاریخی به ایلیومینیائیهای باواریا گفته میشد که یک گروه مخفی روشنضمیران بودند که در سال ۱۷۷۶ تأسیس شد. امروزه به سازمانهای توطئهگر مخفی میگویند که به حکم دولت در سایه عمل و رویدادهای دین را از طریق شرکتهای بزرگ کنترل میکنند. معتقدین به نظریه توطئه معتقدند ایلیومینیاتیها، هزاردستانهائی در پس وقایع جهان هستند که دنیا را به سمت نظم نوین جهانی مورد نظر خود هدایت میکنند.
21. کوه المپ Olymp بلندترین کوه یونان، محل استقرار خدایان یونان که بهترین قصرها را بر آن میساختند.
22. میتولوژی Mythology علم تفسیر اساطیر و قهرمانان و خدایان افسانهای
23. متدولوژی Methodology یا روش شناسی، وسیله شناخت هر علم است. در مفهوم مطلق خود به روشهائی گفته میشود که برای رسیدن به شناخت علمی از آنها استفاده میشود.
24. مدرنیته Modernity به دورهای از تاریخ در فاصله ۱۶۳۰ تا ۱۹۴۰ که واجد جنبشهای متعدد فرهنگی و فکری است. این دوران، از دوره رنسانس آغاز شده و با عصر روشنگری و انقلاب فرانسه و ایدهآلیسم آلمانی به عنوان گفتمان کلیدی غرب تحکیم میشود. از ویژگیهای آن نقد سنت، فردگرائی، جدائی دین از سیاست، تأکید بر آزادیهای فردی، افسونزدائی از جهان، عقل ابزاری، عقل انتقادی و ... است.
25. فرعون، لقب فرمانروایان مصر باستان که مدیر ارشد، رئیس ارتش و فرمانده کل مصر تلقی میشدند. ریشه آن قبطی و به معنای خانه بزرگ است زیرا فرعونها خود را پناهگاه مردم میدانستند و برای خود کاخهای بزرگ میساختند.
26. آناتومیک Anatomic کالبدشکافانه، بر اساس علم تشریح
27. استایلیزه Stylized وابستگی و تقید به سبک خاص
28. یکی از سه فیلسوف مهم یونان باستان، معلم اسکندر، شاگرد افلاطون
29. اصطلاح بوطیقا به مفهوم پوئتیک(poèthque) در سه معنا به کار میرود:گزینشهایی که یک نویسنده یا شاعر از میان امکانات زبانیای که در اختیار دارد، صورت میدهد. مانند بوطیقای نیما، بوطیقای هدایت. در معنای اصولی که یک مکتب یا شیوه ادبی در آفرینش آثار تجویز می کند، مانند بوطیقای کلاسیسزم و به معنای نظریه ادبی
30. فانوس دریائی اسکندریه هفتمین مورد از عجایب هفتگانه جهان در اسکندریه مصر در جزیره کوچک فارو. در زمان جانشین اسکندر، بطلمیوس دوم به وسیله معماری به نام سوسترات ساخته شد. یونانیها ارتفاع آن را ۲۷۲ متر گفتهاند، ولی اعرابی که ده قرن بعد به مصر رفتند، ارتفاع خرابه برج را 16 متر ثبت کردهاند. این برج تا قرن 12 میلادی جایگاه فانوی دریائی بود، ولی در سال ۱۳۷۵ در اثر زلزله ویران شد.
31. Antichrist آنتی کرایست به معنای ضد مسیح به افرادی اطلاق میشود که با حضرت مسیح(ع) ضدیت دارند. برخی به اشتباه آن را با ضد مسیحیت اشتباه میگیرند. شیطانپرستان، خود را ضد مسیح میدانند. در رأس همه آنها خواننده معروف راک، مریلین مانسون است که رسماً خود را آنتی کرایست خواند و کنسرتهائی هم در این زمینه اجرا کرد.
32. ناپلئون بناپارت Napoleon Bonapart (۱۸۲۱-۱۷۶۹) نخستین امپراتور فرانسه، ملقب به سرجوخه کوچک، کشورگشائی شجاع و با تدبیر، به دانشمندان احترام میگذاشت و قوانین حقوق مدنی را در سال ۱۸۰۴ تدوین کرد.
33. آدولف هیتلر Adolf Hitler (۱۹۴۵- ۱۷۸۹) رهبر حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان (حزب نازی)، صدر اعظم آلمان در فاصله ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵، از ۱۹۳۴ به بعد پیشوا و رایش بزرگ آلمان. در زمان صدارت توانست آلمان را به یکی از قدرتهای برتر اروپا تبدیل کند. یکی از دلایل عمده وقوع جنگ جهانی دوم، تهاجم او به لهستان در سال ۱۹۳۹ بود.
34. نبرد اوسترلیتز Austerlitz جنگ بین قوای متحد روس و اتریش علیه ناپلئون در سال ۱۸۰۵ در شمال وین که ناپلئون شکست سختی بر آنها وارد کرد.
35. یونانیگری یاهلنیسم به معنای گرایش یا گسترش فرهنگ یونان باستان است که اوج آن در کشورگشاییهای اسکندر مقدونی بود که زبان و آئینهای یونانی را در جهان گسترش اد و با عناصر بومی ملل مختلف در آمیخت.
36. رامسس، فرعون مصر باستان از دودمان نوزدهم پادشاهان آن سرزمین بود که از ۱۲۷۹ تا ۱۲۱۳ قبل از میلاد پادشاهی کرد. بسیاری او را قویترین فرعون مصر باستان میدانند.
37. جنگ جهانی دوم: فراگیرترین جنگ تاریخ بشری، بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵. دو دسته از کشورهای مختلف به نامهای متحدین و متفقین به وجود آمد. در آن بیش از ۱۰۰ میلیون نفر جنگیدند. در طول این جنگ کشورهای مختلف تمام توان اقتصادی و علمی خود را بر محور ساخت تسلیحات جنگی متمرکز کردند. این جنگ همچنین باعث کشتارهای جمعی از جمله هولوکاست و بمباران هستهای هیروشیما و ناکازاکی شد. بیش از ۷۰ میلیون نفر کشته شدند.
38. بنیتو میلکاره آندره آ آموسولینی (۱۹۴۵- ۱۸۸۳) روزنامهنگار، سیاستمدار و رهبر ایتالیای فاشیست در جنگ جهانی دوم
39. بندر تریپولی Tripoli یا طرابلس، دومین شهر بزرگ لبنان، در نزدیکی ساحل و در ۸۵ کیلومتری شمال بیروت.
40. اروین یوهانس اوگن رومل Erwin Johannes Eugen Rommel (۱۹۴۴-۱۸۹۱) فرمانده نیروهای آلمانی، معروف به روباه صحرا و مارشال دوم و رومل ۸۸. در جنگ جهانی دوم در شمال افریقا و فرانسه پیروزیهای بزرگی را به دست آورد.
41. طبرق، بندر و شبه جزیرهای در شرق لیبی، نزدیک مرز مصر در ساحل دریای مدیترانه، مرکز استان بطنان، در جریان اعتراضات سراسری سال ۲۰۱۱ در ۲۴ فوریه از کنترل قذافی خارج شد و در اختیار معترضان قرار گرفت.
42. اسکندریه، دومین شهر بزرگ مصر، نام خود را از اسکندر مقدونی گرفته که پس از پیروزی، دستور ساخت این شهر را داد. در دوره بطلمیوسیان بزرگترین شهر جهان یونانی شناخته میشد.
43. نبردالعملین، نبردهای افریقای شمالی مشهور به نبرد صحرا، نبردهائی که در بیابانهای لیبی، مصر، مراکش، الجزیره و تونس در جنگ جهانی دوم در گرفت و از نظر استراتژیکی برای متفقین غربی و نیروهای محور بسیار مهم بود، هدف نیروهای محور از این جنگ دسترسی به خاورمیانه و دستیابی به نفت بود.
44. لژ اعظم بالاترین رده در سیستم فراماسونری
45. تروا از بزرگترین جنگهای اساطیری یونان باستان بین مردم آخائی و کوچنشینهای یونانی تروا. مهمترین منبع این جنگ، اثر منظوم هومر، ایلیاد است. در سال دهم نبرد که جنگ مغلوبه شده بود، ادیسه پیشنهاد کرد اسبی چوبین بسازند و ۳۰ تن جنگجوی یونانی را در آن جای دهند و برای مردم تروا به عنوان هدیه بفرستند. مردم تروا به خیال این که اسب غول پیکر، هدیه یونانیهاست آن را به داخل شهر آوردند و به جشن و پایکوبی پرداختند، اما وقتی همه خوابیدند، جنگاوران یونانی به داخل شهر ریختند و فرماندهان را کشتند و مردم را اسیر کردند.
46. ادریس(ع) از پیامبران بزرگ الهی، برخی از مورخین اسلامی او را خنوخ، جد حضرت نوح(ع) دانستهاند.
47. داوود از پیامبران بزرگ الهی که معجزه صدای زیبایش بود. مناجاتهای او در «مزامیر داوود» گردآوری شده است.
48. نوح(ع) از پیامبران اولوالعزم و از شخصیتهای اصلی ادیان ابراهیمی که نام او در تورات، انجیل و قرآن آمده است. وی را دهمین نسل از نسب آدم و نخستین کشاورز و پرورشدهنده تاکستان گفتهاند. در زمان او طوفان عظیمی اتفاق افتاد.
49. تیموتی ویلیام برتون Timothy William Burton ( - ۱۹۵۸) کارگردان، تهیهکننده، نویسنده، طراح و نقاش آمریکائی، صاحب فیلمهائی چون عروس مرده، آرایشگر شیطانی، بتمن، سیاره میمونها، آلیس در سرزمین عجائب، کارخانه شکلاتسازی و ...
50. آلیس در سرزمین عجائب کتابی از لویس کارول برای کودکان که در سال ۱۸۶۵ منتشر شد. از مشهورترین کتابهای تخیلی جهان است که بعدها در کتاب آن سوی آئینه (۱۸۷۲) ادامه پیدا کرد. بارها از روی آن فیلم تهیه شده است.
51. تایتانیک کشتی بخار بزرگی که در آوریل ۱۹۱۲، به هنگام سفر از بندر ساوت همپتون انگلیس به نیویورک به علت تصادف با کوه یخ غرق شد و نزدیک به ۱۷۲۵ نفر از مسافران آن مردند. طراح آن مهندس ایرلندی توماس اندروز و ناخدای آن کاپیتان ادوارد جان اسمیت بودند.
52. جیمز فرانسیس کامرون کارگردان امریکائی کانادائی تبار، صاحب آثار پر فروشی چون نابودگر، تایتانیک، آواتار، کهکشان وحشت، جنگ فراسوی ستارگان، رمبو و ...
53. تیتان یا تاتیان یکی از نژادهای ایزدان در اساطیر یونانی، ایزدان نیرومندی که در عصر طلائی فرمانروائی میکردند، فرزندان اورانوس و گایا
54. هکاتونکایرها Hecatonchire سه موجود افسانهای در اساطیر یونان به معنای صد دست. آنها ۵۰ سر و ۱۰۰ دست داشتند، فرزندان گایا و اورانوس. از پدر خود متنفر بودند و اورانوس آنها را به رحم مادرشان برگرداند.
55. سایکلوپها از موجودات افسانهای در اساطیر یونانی، غولهائی با یک چشم در وسط پیشانی، بسیار قدرتمند، سرسخت و خشن بودند و در جزیرهای با هم زندگی میکردند.
56. گودال ماریانا، عمیقترین مکان کره زمین، واقع در شمال غربی اقیانوس، در شرق و جنوب جزایر ماریانا، به عمق ۹۱۱/۱۰ متر.
57. یوگا: واژه Yoga در اصل از واژه«یوج»(Yuj) در زبان سانسکریت که به معنی یکپارچهسازی و یگانگی آمدهاست. واژه «یوج» با واژگان «یک» و «یگانه» در فارسی خویشاوند است. برخی نیز باور دارند که Yoga از واژه پارسی «یوغ» گرفته شدهاست.
ادامه مطلب ...
موضوع مطلب :